پای صحبتهای سردار محمد طهرانیمقدم، برادر شهید
با مهندسی معکوس و دست خالی به این اقتدار رسیدیم
الناز عباسیان-دبیر ضمیمه پایداری
سردار محمد طهرانیمقدم که در دوران دفاعمقدس مسئول قرارگاه رمضان در سلیمانیه و کرکوک بوده تا پایان جنگ هماهنگی فعالیتهای معارضین عراقی در برابر رژیم بعثی را انجام میداده است. چند سال در تیم حفاظت رهبر انقلاب فعالیت میکند و دورهای هم معاون اطلاعات نیروی مقاومت بسیج در دوران فرماندهی سردار افشار میشود. در دهه 80 بیشتر به برادرش در زمینه ساخت موشکهای بالستیک و توان دفاعی کشور کمک میکند. او در حال حاضر رئیس هیأت مدیره مؤسسه خیریه شهدای غدیر است. با طهرانیمقدم درباره شخصیت مردی که او را پدر موشکی ایران میخوانند گفتوگو کردیم.
در همین ابتدا از روزهای نوجوانی و همنشینی با برادرتان حاج حسن برایمان بگویید.
حاج حسن خیلی علاقه به ورزش و فوتبال داشت. حسن مثل همه مردم در قبل از انقلاب مدرسه میرفت و فوتبال بازی میکرد. وقتی من خادم مسجد شدم و بچهها به مسجد آمدند شرایط ما متفاوت شد. خاطرم هست یکبار آیتالله لواسانی، امام جماعت مسجد گفت برو به برادرت حسن بگو به نماز جماعت بیاید. من رفتم حسن را از زمین بازی فوتبال آوردم و حاجآقا گفت حسن جای تو در نماز جماعت خالی است. دو برادر شهیدم علی و حاجحسن در مسجد رشد پیدا کردند. ما در ایام محرم مرتب میرفتیم هیئت بنیفاطمه و فاطمیون. حاجحسن میگفت پوست و استخوان ما باید با ذکر و یاد امام حسین(ع) شکل بگیرد. میگفت ما باید همیشه در هیئت باشیم. شهید بروجردی همسایه ما بود و برای اقدامات انقلابی یک گروهی را تشکیل داده بود. در زمان انقلاب حاجحسن 17سال داشت و همان موقع نارنجک دستساز میساخت. نارنجکهای حاجحسن را ما به مناطق دیگر هم میفرستادیم و در زمان انقلاب این نارنجکهای دستساز بسیار مؤثر بود.
پس از نوجوانی علاقه زیادی به ساخت نارنجک داشت؟
بله، خاطرم هست 20بهمن 1357حکومتنظامی بود. حاجحسن با همین نارنجکهای دستی کار را جلو برد. رفتیم میدان ژاله. آنجا تسلیحات شاه بود و یک دیوار خیلی بلندی داشت. نارنجکها را جلوی دیوار منفجر کرد و دیوار فروریخت. مردم ریختند و تسلیحات را گرفتند و بردند. حاجحسن این سلاحها را برد میدان امامحسین و زمانی که تانکهای شاه رسیدند با نارنجکهای دستساز جلویتانکها را گرفت. در کل میتوانم بگویم که با آنکه جوان پرانرژی و فعالی بود و حتی تیپ و لباس پوشیدنش هم مثل جوانهای آن دوره بود اما روحیه انقلابی و عشق به امام حسین(ع) همیشه در وجودش میجوشید، تا جایی که بهگفته خودش عشق به امام حسین(ع) ناجی زندگیاش شد و همین حسینیه که در آن هستیم را براساس خوابی که دیده بود بناکرد.
چه جالب! این حسینیه را خود شهید بنا کرده؟
بله! یک روز حاجحسنآقا آمدند منزل ما که خدمت مادر برسند. گفتند مادر، من دیشب خواب دیدم که از این دنیا رفتهام و دو ملک غضبناک هم بالای سر من هستند. از من پرسیدند که چه با خودت آوردهای؟ تمام القاب سردار، آیتالله، دکتر و اینها دیگر تمام شد. در آن عالم وحشت قبر هیچچیزی به ذهن من نرسید. پدر موشکی ایران با پنجاه اختراع و این همه سوابق، گفتند هیچی یادم نمیآمد. تنها جملهای که یادم آمد این بود که من عزای آقا اباعبدالله(ع) را اقامه و بر حسین گریهها کردم. یکی از این دو ملک سینه من را بوسید و آن یکی گفت بوی حسین میدهی. قبر باز و روشن شد. بوستانی جلوی روی من آمد. انالحسین مصباح الهدی و سفینه النجات، جای من را در بهشت مشخص کردند که کی و چگونه شهید میشوم. گویا در این خواب اسراری را به حاجحسن گفته بودند. دست من را گرفت و گفت محمد با تو کار دارم. ما از طبقه بالا که خدمت مادر بودیم به پایین آمدیم. یک زیرزمین و آبانباری آنجا بود که حاجحسن گفت اینجا باید تبدیل به حسینیه و اقامه عزای آقا اباعبدالله(ع) شود. مهندس بود و خودش طراحی کرد و هزینههایش را هم داد. یادم است که حقوقش را تازه گرفته بود و یکسری پاداش هم گرفته بود. همه را نقدی داد و ما زیر زمین را حسینیه کردیم. موقع افتتاح حسینیه دیگر خودش نبود!
دورتادور این حسینیه که خانه پدری شهید هم محسوب میشود تصاویر دیدار رهبری از اینجاست. از این دیدار برایمان بگویید.
حدود 4سال پیش مقام معظم رهبری شنیدند که مادرم کسالت دارند، بدون اطلاع قبلی برای عیادت از مادرم تشریف آوردند. خیلی خوشحال شدیم. این عکس هم که میبینید از حضور مقام معظم رهبری است. همین که وارد شدند اول چشمشان به عکس علی افتاد. فرمودند که ظهر عاشورا در اوایل جنگ بود که من و شهید چمران وارد سوسنگرد شدیم. نخستین شهید مدافع سوسنگرد علی شما بود! خیلی برای ما جالب بود که آقا فرمودند پیکر علی شما را من جمع کردم. این اتفاق برای 40سال پیش است و آقا خاطرشان مانده است. برادر کوچک ما علی ظهر عاشورا در 18سالگی به شهادت رسید.
برگردیم به سالهای اول جنگ. چطور مسیر تجهیز تسلیحات نظامی برای ایران به همت شهید طهرانیمقدم هموار شد؟
پرپر شدن مردم ایران زیر بمباران موشکی و حملات بعثیها، حاجحسن را ترغیب کرد در پاسخ به این کشتار مردم و حمله به نوامیس، سیستم دفاعی کشور را مجهز کند. گفتند باید یک توپخانه مجهز و سیستم موشکی جنگی داشته باشیم. خیلیها به او خندیدند و گفتند توپت کو؟ آموزشت کو؟ امکاناتت کو؟ حسنآقا آن زمان 20سال داشت و خیلی لاغراندام و نحیف بود. ایشان با اقتدار ایستاد و سمت دشمن را نشان داد و گفت توپخانه ما آن طرف هستند. اتفاقا هفته بعد طی عملیاتی یک گردان توپخانه سالم را به غنیمت گرفتیم. این شد پایه توپخانه سپاه. حاجحسن همیشه دور را میدید. در زمان جنگ ما مشکل سیم خاردار داشتیم و کشورهای خارجی به ما سیم خاردار نمیدادند. حاجحسن گفت ما میتوانیم باید بتوانیم.
ساخت تجهیزات نظامی به تخصص و آموزش نیاز دارد. آموزشها به چه صورت بود؟
قبل از انقلاب تعدادی از بچههای انقلابی برای مبارزه با رژیم ستمشاهی به فلسطین، لیبی و کشورهای مختلف میرفتند. از آن زمان ارتباط ما با لیبی و قذافی برقرار بود. تعداد محدودی موشک از لیبی گرفتیم. حاجحسن گفتند باید یکی از این موشکها را مهندسی معکوس کنیم. چون بالاخره این تعداد تمام میشود و ما باید بتوانیم خودمان تولید کنیم.
این اقتدار موشکی که امروز داریم از یک مهندسی معکوس و بدون آموزشهای آکادمیک شروع شد؟
دقیقا! آن زمان آقای رفیقدوست وزیر سپاه بود و هماهنگ کرده بود که از لیبی موشک وارد شود. او به حاجحسن گفت به یک شرط یک موشک را برای مهندسی معکوس میدهم و آن اینکه اگر شهید شدی مرا شفاعت کنی. حاجحسن همان زمان به حاجمحسن قول داد. ما موشک را باز کردیم و گفتیم نهایت 200قطعه داخل آن است و خودمان میسازیم. دیدیم بالای سههزار قطعه در ساخت آن بهکار گرفته شده. حاجحسن گفت مشکلی ندارد ما میتوانیم. معتقد بود که نباید به خارجیها متکی باشیم. با دست خالی در زمان تحریم جنگ با وجود مشکلات اقتصادی ایستاد و موفق شد این موشک را تولید کند. ما در زمان جنگ توانستیم بهترین موشک را تولید کنیم که بهتر از موشکهای صدام بود و علیه حملات بعثیها استفاده کردیم.
بعد از جنگ چطور؟
حاجحسن آینده را میدید و میگفت دشمنان ما که تمام نشدهاند. ما باید آماده باشیم. شعارش همیشه این آیه قرآن بود که وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه.(در برابر دشمنان هر قدر توانایی دارید از نیرو و قدرت آماده سازید.) بهعبارتی یعنی در انتظار نمانید تا دشمن به شما حمله کند و آنگاه آماده مقابله شوید، بلکه از پیش باید به حد کافی آمادگی در برابر هجومهای احتمالی دشمن داشته باشید. همین آیه از سوره انفال روی آرم سپاه هم نوشته شده است. شهید طهرانیمقدم شروع کردند به ساخت موشک با سوخت جامد که از ابداعات خودش بود. تصویر توضیح دادن حاجحسن به مقام معظم رهبری درباره سوخت جامد موشکها هم معروف است. وقتی حاجحسن سوخت جامد را تولید کرد مقام معظم رهبری تشریف آوردند و بازدید کردند.
این سوخت جامد چه مزیتهایی نسبت به سوختهای قبلی داشت؟
در موشک سوخت مایع، 2 نوع مایع باید با هم مخلوط شوند تا فرایند پرتاب موشک کار کند. اما این فرایند حدود 8ساعت طول میکشد که در این 8ساعت ممکن بود هدف تغییر کند. از طرفی جابهجایی آن خطرناک بود. حاجحسن از همان زمان به فکر این بود که سوختی ابداع کند که این مشکلات را نداشته باشد. سوخت جامد مزایای زیادی دارد؛نیاز نیست که چند تا مایع را مخلوط کنند، جابهجایی آن خطرناک نیست و ماندگاری زیادی دارد و میتواند سالها در داخل موشک آماده شلیک باشد. موشکهایی که در حمله به اسرائیل استفاده شد از همین موشکهای سوخت جامد بود.
وقتی مقام معظم رهبری از سازمان خودکفایی سپاه بازدید کردند این جمله معروف را فرمودند که اگر اسرائیل کوچکترین غلطی بکند حیفا و تلآویو با خاک یکسان میشوند. این جمله را هم حاجحسن همینطوری نگفت که روی قبرم بنویسید که اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند. جمله صحیحتر آن این است که ابداعات حاجحسنآقا بالاخره اسرائیل را نابود میکند. آنچه چند روز پیش در عملیات وعده صادق اتفاق افتاد محصولات و امکانات دمدستی ما بود که به نوعی آزمایش کردیم. ما هنوز از شهاب 3، هایپرسونیک و فتاح که برد 2000کیلومتری دارد استفاده نکردهایم. ما یکسری تولیدات اولیه را آزمایشی در یک عملیات بهعنوان وعده صادق در پاسخ به شرارتهای صهیونیستها استفاده کردیم.
در حملات موشکی ایران به اسرائیل بارها تأکید شد که این یک تنبیه است و فقط به مراکز نظامی که علیه ایران اقداماتی داشتند حمله شده است. این حساسیت که بسیار تأکید میشود مردم غیرنظامی هدف موشکها نباشند همیشه دغدغه حاجحسن بوده است. اگر از ایشان خاطرهای در این زمینه دارید برایمان تعریف کنید.
خاطرم هست نخستینبار که میخواستیم پاسخ شرارتهای صدام را داده و موشکی شلیک کنیم حاجحسن به سجده رفت و از خدا خواست که این موشک را طوری هدایت کند که فقط به مراکز حساس نظامی صدام برخورد کند. میگفت خدایا ما برخلاف صدام، قصد نداریم زن و بچه مردم و غیرنظامیان را با موشک بزنیم، خودت این موشک را هدایت کن که کوچکترین آسیبی به مردم نرسد. دغدغه حاجحسن در زمان جنگ همین بود و ما هیچ وقت مراکز غیرنظامی عراق را نزدیم، درحالیکه صدام نامردانه مراکز غیرنظامی را هدف قرار میداد.
عملیات وعده صادق با یک تاکتیک ویژه
سردار محمد طهرانیمقدم برادر پدر موشکی ایران درخصوص عملیات قدرتمندانه اخیر ایران در خاک سرزمینهای اشغالی معتقد است که تاکتیک ویژه و منحصر به فردی بهکار گرفته شده و میگوید: «من این بشارت را به شما بدهم که ما در این عملیات یک تاکتیک ویژهای را بهکار بردیم. تمام سیستم ناتو، آمریکا، انگلیس و فرانسه پهپادها و موشکهای ما را رهگیری کرد. با 3 لایه هم که خود گنبد آهنین و فلاخن داوود دارد ما چگونه میتوانستیم به آنجا رسوخ کنیم؟ همه دنیا میگفتند که اینها غیرقابل نفوذ هستند. ما ثابت کردیم این چیزی که بر آن تکیه کردند سستتر از این حرفهاست. ضعیفترین و شکنندهترین خانه همین خانه عنکبوت است.
حاجحسنآقا میگفت من موشک بسیجی تولید میکنم که گنبد آهنین گیج شود. با یک تکنولوژی خیلی خاصی این موارد را پیشبینی کرده بود. ما پهپادها را در حمله فرستادیم و سیستم ناتو و گنبد آهنین درگیر آن شدند و وقتی درگیر آن بودند موشکهای ما رسیدند. موشکهای ما مافوق صوت است و دقیقا بیش از 15موشک به مرکز فرماندهی آنها اصابت کرد. تمام خبرگزاریها و تبلیغات دنیا دست صهیونیستهاست و جوسازی کردند و نگذاشتند که خبری منتشر شود ولی از آنجایی که إِنَّ رَبَّک لَبِالمِرصادِ (خداوند در کمین ستمکاران است) همه افشا شد که چنین آسیبی دیدند. این بهخاطر نیت خالص حاجحسن و شهدای دیگری است که میخواستند اسرائیل را نابود کنند.»
پاسخ شهید طهرانیمقدم به ژنرال روسی چه بود؟
سردار محمد طهرانیمقدم به بیان خاطرهای از سفر برادرش به روسیه میپردازد و میگوید: «زمانی که حاجحسن برای تهیه یکسری موشک به روسیه رفته بود، ژنرال روسی خطاب به او گفته بود مثل شما مثل تشنه در بیابان است، بنابراین ما شرایط برای دادن موشک را تعیین میکنیم. او در جواب گفته بود همچنان که زیر بار ذلت غرب نرفتیم زیر بار تحمیل شرق نیز نخواهیم رفت. خودمان موشک میسازیم و فرداها شما میآیید و از ما موشک خریداری میکنید.»
سردار محمد که خود از جانبازان شیمیایی سالهای دفاعمقدس است در ادامه روایتی از پیشرفتهای موشکی ایران میگوید: « یکبار حاجحسن مشغول تست اولیه یک موشک بود که موشک در داخل خودش منفجر شد و پوسته آن به یکی از کوههای اطراف محل آزمایش اصابت کرد که وقتی به طرف آن رفتیم و پوسته را برداشتیم دیدیم روی دودههای پوسته موشک کلمه حیدر حک شده بود. همان شب حسن در خواب میبیند که یک مرد نورانی از او علت ناراحتیاش را میپرسد و حسن نیز انفجار موشک را تعریف میکند. این مرد در جواب، مکان اتصالی را میگوید. وقتی حسن نام این مرد را میپرسد در جواب اسم حیدر را میشنود. فردای آن روز حسن برای بازبینی موشک منفجر شده به محل میرود و متوجه میشود همان محلی که آن مرد گفته است دچار اتصالی شده بود.»