مژگان مهرابی- روزنامه نگار
پوست دختر جوان به تیرگی میزند؛ انگار که سوخته باشد اما تاولی روی سر و صورت او دیده نمیشود. معلوم نیست چه به سرش آمده که اینطور از درد بیتاب شده است؛ فقط ناله میکند. هر کس او را در لابی درمانگاه بیمارستان رازی میبیند نخستین چیزی که به ذهنش میرسد این است که صورت ملتهب او یا با آبجوش سوخته یا اسید! اما موضوع چیز دیگری است.
درمانگاه پوست، دردسرهای پوستی
بیمارستان رازی، مرکز فوقتخصصی درمان بیماریهای پوستی، انتهای یک کوچه بنبست قرارگرفته با ساختمانهای کوچک و بزرگ. پذیرش، لیزر، بوتاکس، جراحی پلاستیک، نوردرمانی و... درمانگاههای پوستی هم در بنایی نوساز و چند طبقه درست انتهای محوطه بیمارستان قرار دارد. داخل کریدور، روبهروی در ورودی تابلوی بزرگی نصب شده که مسیر درمانگاهها را نشان میدهد. درمانگاه پمفیکوس(تاولی)، آلوپسی(سیستم خودایمنی) طبقهسوم، درمانگاه زخم و جراحی سرطان طبقه دوم و دیگر بیماریهای پوستی هم طبقه اول.
درمانگاه بیماریهای پوستی شلوغتر از دیگر درمانگاههاست. یکی برای درمان اگزما آمده و دیگری میخواهد مشکل لکههای قرمز رنگ روی صورت دختر 4سالهاش را درمان کند. با یک نگاه اجمالی میتوان فهمید اغلب برای مداوای آلرژی و کهیر مراجعه کردهاند. در بین بیماران، یکیشان شرایط بدتری دارد. صورتش ملتهب و پوست دستانش به سرخی میزند. از شدت درد یارای ایستادن ندارد. زن میانسالی که بهنظر میرسد مادر اوست، دختر را نیوشا صدا میکند. از او میخواهد خوددار باشد و کمتر بیتابی کند اما دختر نمیتواند. سوزش پوست صورت و بدنش او را کلافه کرده و تاب را از او گرفته است. حتی نمیتواند گریه کند چرا که شوری اشک بیشتر پوستش را میسوزاند. نیوشا قبض پذیرش را بار دیگر نگاه میکند، گویی با هر بار دیدن میخواهد نوبتش جلو بیفتد. نفر یازدهم است و تازه بیمار پنجم برای معاینه داخل اتاق پزشک شده است. مانتوی گشادش را با دست جلو میکشد تا با بدنش تماس پیدا نکند. شرایط بد او دیگر بیماران را کنجکاو کرده چه اتفاقی برای او افتاده است. همینطور که داخل سالن قدمرو میکند، زنی از روی دلسوزی میپرسد؟ «چی شده مادر؟ با چی سوختی؟» دختر بیحوصلهتر از آن است که بخواهد جواب زن را بدهد. خود را به پنجره میرساند تا از شر نگاههای کنجکاو نجات پیدا کند.
مصیبت ماورای بنفش
«شماره 11»، بالاخره منشی شماره او را اعلام کرد. دختر جوان همراه مادرش از جا بلند شده و وارد مطب دکتر میشوند. دختر آستین خود را بالا میزند و به خانم دکتر نشان میدهد. وضع خوبی ندارد. دکتر از التهاب صورت و پوست بدن او متعجب شده و دلیل سوختگی را میپرسد. به جای دختر، مادر جواب میدهد: «خانم دکتر سولارکرده، خودش را سپرده بهدست یک آدم ناشی که مثلا برنزه بشود. قشنگ که نشد هیچ، آش و لاش شده است.» دکتر با دقت پوست صورت دختر جوان را نگاه میکند. لکههای قهوهای رنگی روی صورتش ظاهر شده که او را نگران کرده و میپرسد: «دستگاه سولاریوم اشعه خطرناک ماورای بنفش را مستقیم میتاباند. هم پوست را میسوزاند و هم به بافت کبد و کلیه آسیب میزند. اینها را میدانستی؟ از عوارض خطرناکش خبر داشتی؟ حالاچند جلسه سولار کردی؟» دختر اشاره میکند این کار را در آرایشگاه یکی از دوستانش انجام داده است. دکتر دلخور از کار او گوشزد میکند، آرایشگاهها و باشگاههای بدنسازی هیچکدام مجاز به استفاده از دستگاه سولاریوم نیستند. دختر با همه آسیبهایی که دیده باز از دوستش طرفداری میکند و میگوید: «دوستم گناهی ندارد. او یکی از کارکنان آرایشگاه است. خبر نداشت دستگاه کیفیت ندارد. خودم خواستم پوستم را برنزه کنم. میخواستم زیباتر شوم. چند جلسه اول پوستم قرمز میشد اما نه خارش داشت و نه درد. دوستم گفت مشکلی نیست و با پماد سوختگی برطرف میشود. ولی نشد. 10جلسه که تمام شد به جای اینکه پوستم برنزه شود، سوخت.» دکتر نسخه بلندبالایی برای بیمار جوان مینویسد. تهیه داروها هزینه سرسامآوری دارد. نیوشا هر جلسه 70هزار تومان برای 10دقیقه سولاریوم پرداخت کرده و حالا باید کلی خرج کند تا مشکل پوستیاش برطرف شود.
یکشنبه 26 فروردین 1403
کد مطلب :
222253
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/r0GAE
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved