آشغال مرغها
بالها و گردن را که جدا میکند، از مشتری که آن سوی پیشخوان ایستاده و خیره، حرکات اکبر را نظاره میکند، میپرسد: «بال و گردن را میخواهی برای سوپ؟» مشتری هم که نمیخواهد پولش هدر رود، بیمعطلی پاسخ میدهد: «بله، اکبرآقا. خدا خیرت بدهد.» شاگرد پادو نیز هر یک ساعت یک بار میآید و سطلها و دبههای چربی و پای مرغ (آشغال مرغها) را جداگانه برمیدارد و میبرد جایی بیرون سوپرگوشت.
در همینه زمینه :