خاطرات خواندنی صادق زیباکلام درباره رفیق قدیمی و اصولگرای خود دکتر احمد توکلی
هرگز از رانت استفاده نکرده است حتی برای فرزندانش
الناز عباسیان
برای شناخت بهتر یک فرد اغلب سراغ دوستان او میروند. حالا اگر میان دوستانش، افرادی باشند که درحیطه کاری به نوعی رقیب یا جبهه مقابل محسوب شوند، ماجرا جالبتر و روایت شنیدنیتر میشود؛ مثل روایتهایی که دکتر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی با گرایش اصلاحطلبی از رفیق قدیمی و اصولگرای خود احمد توکلی دارد. خواندن این روایتها خالی از لطف نیست.
در همین سؤال نخست برایمان تعریف کنید با دکتر کجا و کی آشنا شدید؟
آشنایی ما با ایشان به سال 53، زندان قصر و روزهای قبل از انقلاب برمیگردد. یک سال و نیم با هم همبند بودیم. از همان زمان ایشان بسیار فرد متدینی بوده و روی اعتقادات خود تعصب دارند. خاطرم هست در سالن زندان وقتی برنامه تلویزیونی با محتوای ساز و آهنگ پخش میشد، از سالن بیرون میآمد تا آن صدا را نشنود. حتی دیگران از ایشان تعریف کرده بودند قبل از بازداشت توسط ساواک دانشجوی رشته مهندسی برق و الکترونیک در دانشگاه شیراز بودند و برای رفتوآمد به دانشگاه از شمال و تهران با اتوبوس رفتوآمد میکردند. آن زمان هم به پخش موسیقی در اتوبوس اعتراض میکردند. حتی در زندان دورههای عرفانی و حوزوی در کنار دو فرد مذهبی گذرانده بود.
برگردیم به بعد از پیروزی انقلاب؛ در این دوره ارتباطتان با دکتر چگونه بود؟
بعد از انقلاب تا سال ۶۷ ارتباط زیادی با ایشان نداشتم زیرا من سال ۶۳ برای تحصیل در مقطع دکتری به انگلیس رفته بودم. وقتی برگشتم ایشان در روزنامه مشغول فعالیت بودند. به دیدارش رفتم و همان زمان از اوضاع و احوال جامعه و مشکلات گلایه کردم. ایشان هم قبول داشتند نارساییها و مشکلاتی وجود دارد، اما قرص و محکم از تمامیت نظام دفاع کردند.
شما البته جز ارتباط کاری و دوستی، یک وصلت خانوادگی هم با دکتر توکلی داشتهايد؛ دوستی شما واسطه آشنایی دخترتان با پسر دکتر شد؟
حدود سال ۸۳ بود که دخترم سارا بهخاطر تسلط خوبش به زبان انگلیسی در روزنامه همشهری برای ترجمه گزارشهای اجتماعی جذب شد. همان جا اتفاقی با زهیر پسر دکتر آشنا شد. زهیر مسئول صفحه پایداری بود. از این آشنایی، من و دکتر هیچ اطلاعی نداشتیم، اما وقتی موضوع ازدواج پیش آمد مخالفتی هم نکردیم.
وصلت دو خانواده از دو جناح مقابل هم، عجیب نیست؟
بله از نظر سیاسی من و دکتر در دو جناح مخالف هم بودیم. من سال ۸۳ کاملا در جبهه اصلاحات بودم و مرتب در روزنامههای دومخردادی مطلب مینوشتم. ایشان هم بهعنوان یک چهره شاخص در جریانی بودند که بهعنوان اصولگرا شناخته میشدند. اما همان زمان هم اعلام کردیم اختلافات سیاسی و دوستی هیچ ارتباطی به این ازدواج ندارد. کما اینکه در حال حاضر بهدلیل تفاوت در سبک زندگی دختر و دامادم، این دو از هم جدا شدند، اما دوستی ما همچنان برقرار است.
پس شما هنوز هم با این خانواده بعد از جدایی دخترتان رفتوآمد دارید؟
بله البته! مرتب اعیاد ملی و مذهبی به ایشان زنگ میزنم و ضمن تبریک و جویای حال ایشان میشوم. دو بار کسالت داشتند و برخود واجب دانستم که به ملاقاتشان بروم. ارادت و دوستی من به ایشان همچنان پابرجاست.
چون رفتوآمد خانوادگی با ایشان دارید، اگر خاطرهای در این زمینه دارید برایمان تعریف کنید.
تقریبا سال ۸۷ بود که در مراسم شیرینیخوران دختر دکتر شرکت کرده بودم و برای من جالب بود که برای حدود ۱۰۰ نفر از مهمانهای این مراسم در پارکینگ خانه خودشان غذا پخته بودند. همسر ایشان با وجود اینکه همسر یک مسئول بودند خودشان پای دیگ غذا ایستاده و برای تعداد زیادی مهمان غذا آماده کردند. بیشک شرایط مالی خرید غذا از رستوران را داشتند، اما سبک زندگی سادهزیستی و قناعت این خانواده این چنین است.
از همسر دکتر یاد کردید؛ اگر از ایشان هم خاطرهای دارید تعریف میکنید؟
همسر دکتر توکلی بهمعنای واقعی کلمه یک فرشته هستند. حتی من به دخترم سارا در هنگام وصلت با این خانواده تأکید کردم که اگر شما با هر کسی در این خانواده به اختلاف افتادی من صحبت میکنم اما اگر با این خانم اختلاف پیدا کنی من بیبرو برگشت حق را به ایشان خواهم داد چون ایشان خانم بسیار محترم و فهمیده و در واقع یک فرشته هستند. قطعا دکتر و خانواده قدر ایشان را میدانند و دعا میکنم انشاءالله در کنار هم سلامت باشند.
نکتهای هست که در پایان بخواهید به آن اشاره کنید؟
همانطور که میدانید دکتر توکلی اقتصاددان هستند و تحصیلات آکادمیک و تجربه بالا در این زمینه دارند. ایشان وقتی احمدینژاد رئیسجمهور شدند پیرو حمایت اصولگرایان از او مجبور بودند تا تقریبا ۶ - ۷ سالی بهعنوان رئیسجمهور او را حمایت کنند و این برای ایشان بسیار سخت بود. ایشان منتقد سیاستهای اقتصادی دولت احمدینژاد بود و من شخصا دیدم که چطور از نظر روحی و فیزیکی شکسته شدند. اغراق نكردهام اگر بگویم در این دوره کمرشان خم شد.