مواجهه با زنی که بینهایت خشمگین و اندوهگین است
فهیمه پناهآذر
ساره رشیدی در کنار تینو صالحی و توماج دانشصالحی از بازیگران اصلی فیلم سینمایی «احمد» است که جلوی دوربین امیرعباس ربیعی حاضر شده و در نقش یک پزشک بازی میکند. این بازیگر که نخستین تجربه حضور در یک فیلم سینمایی جدی را دارد. قبلتر در سریالهایی چون آنتن، روزی روزگاری مریخ، خانه پرتقالی، مردم معمولی و میانبر بهعنوان بازیگر حضور داشته است و در فیلم سینمایی «زیرنظر» به کارگردانی مجید صالحی بازی کرده است. شروع کارش با صحنه نمایش بوده و حالا با فیلم «احمد» در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر حضور دارد. ربیعی در سومین تجربه فیلمسازیاش به سراغ روایتی از ۱۸ساعت ابتدایی زلزله بم و حضور شهید احمد کاظمی در این فضا رفته است.
«احمد» برای شما نخستین حضور پررنگ در یک اثر سینمایی، ایفای نخستین نقش جدی و نخستین همکاری با کارگردان این فیلم است. در مواجهه با این اولینها با چه چالشهایی مواجه بودید؟
همزمانی همه این اولینها باعث شد که شرایط مقداری برایم گیجکننده باشد. امیرعباس ربیعی را نمیشناختم. پیشتولید «احمد» ماهها طول کشید و آخرین کسی بودم که به جمع پیوستم و برای همین تمرینات فشرده و سختی در متنخوانی داشتم. فضای سینما بهگونهای است که بازیگر میبایست با هر کارگردان، رفتار متفاوتی داشته باشد و البته این متقابل است؛ من بهدلیل شرایط کاری و تجربهام در فیلمهای کوتاه به این نتیجه رسیدم که باید زیرکانه نوع رفتارم با کارگردان را تشخیص دهم. در واقع طول کشید تا رفاقت و همکاری بین من و امیرعباس ربیعی که واقعا مانند برادر بزرگتر در کنارم بوده است، شکل بگیرد. پیش از «احمد» در سریال «آنتن» هم حضور جدی داشتم، منتهی این تجربه کمدی بود و من تجربه طولانیمدت در یک نقش جدی و فضای اینچنین متفاوت را نداشتم. شخصیت دکتر صدر 4ماه در من زندگی میکرد و تفکرش در من جریان داشت. حتی موقع ظرفشستن در خانهام بهدنبال شخصیت او بودم و تلاش میکردم رگههایی از شخصیت او را در زندگیام پیدا کنم. لحظهای که پروژه تمام شد، من به خلوتی رفتم و برای صدر گریه کردم، چون میدانستم دلم برایش تنگ میشود.
از نقش «احمد» برایمان بگویید؛ ایفای نقش یک پزشک داغدیده که قطعا مابازای واقعی هم دارد. چگونه به این نقش رسیدید؟ امیرعباس ربیعی چگونه به شما برای درک بهتر آن کمک کرد؟
ربیعی بهعنوان کارگردان، کمک زیادی در ایفای این نقش به من کرد؛ در تمام صحنههای احساسی، برادرانه حس و داغی را که این زن در فیلم تحمل میکند، برایم بازسازی میکرد. ایشان کلمه به کلمه را برایم زنده میکرد و بعد مرا جلوی دوربین میفرستاد. یکی از مهمترین چیزهایی که فوقالعاده به من کمک کرد، این بود که داستان فیلم، مستند و واقعی بود. طبق تحقیقاتی که عوامل داشتند، یکی از عزیزانی که برای کمک زلزله بم رفته بود، تعریف میکرد که بهمحض رسیدن از ساعت ۴صبح تا ساعت ۳صبح روز بعد کار میکرده و فشار کاری زیادی داشته. بعد از خستگی که یک چادر برای خودشان دست و پا میکند، متوجه میشود که تعدادی پرستار و پزشک زن همچنان بهکار ادامه میدهند. او خانمها را صدا میکند و چادر را در اختیارشان میگذارد و میگوید که شما استراحت کنید. خانمها به محض اینکه داخل چادر میروند، به یاد عزیزانشان زیر خاک میافتند و شروع به شیون و زاری میکنند. میخواهم بگویم که آنها اینقدر مشغول خدماترسانی بودند که تا قبل از رفتن به داخل چادر حتی فرصت نداشتند با هم حرف بزنند و عزاداری کنند. نمیدانم چگونه ممکن است کسی که خانوادهاش زیر آوار است، آنقدر بزرگوار و محترم باشد که به دیگران هم فکر کند. این داستان آنقدر برایم تکاندهنده است که حتی یادآوریاش تمام وجود من را تسخیر میکند. اتودهایی که قبل از پیشتولید زده شده بود و خانواده و زندگی نقش را برایمان شرح دادند، باعث شد بهگونهای نقش را باور کنم که هر روز به محض تمامشدن گریم در آینه بهخودم میگفتم سلام دکتر صدر. همه میدانستند شرایط روحی من در آن دوران تغییر کرد؛ نگاه و حتی صدایم در آن دوران عوض شد چون صدر بسیار متفاوت با ساره رشیدی بود.
فیلم براساس داستان واقعی ساخته شده. چقدر درباره نقش خود و مابازای واقعی آن از منابع مکتوب و گزارشها بهرهبردید و مطالعه داشتید؟
از لحظه اولیه زلزله بم ویدئویی در دسترس نبود. فیلمی که در اختیار ما قرار گرفت، مربوط به چند روز بعد از زلزله بود؛ زمانی که مسئولان برای بازدید و نظارت در آنجا حضور داشتند. شهید احمدکاظمی هم در ویدئوها دیده میشد. در آن ویدئوها همچنان مردم شوکزده و پزشکان و پرستاران مشغول امدادرسانی بودند. از طریق سایتهای مختلف هم تحقیقات زیادی انجام دادم اما از همه مهمتر حضور در خود بم بود که بسیار تأثیرگذار بود. برای من این نقطه درخشانی بود که احساسیترین لحظههای صدر، مانند نخستین برخوردش با کاراکتر شهید احمد کاظمی در بم اتفاق میافتاد. معتقدم که نقل سینه به سینه از همه کتابها و همه منابع اینترنتی تأثیرگذارتر و ماندگارتر است. با هر کسی که آنجا حرف میزدم و بهویژه هنرورهای فیلم، همهشان داغدیده بودند. سعی میکردم با همه درباره این حادثه صحبت کنم و پای قصههایشان بنشینم.
حضور در «احمد» چه تجربهای را برای شما رقم زد؟ و اگر بخواهید از مخاطب دعوت کنید این اثر را تماشا کند، میگویید به چه دلیل؟
یکی از عجیبترین تجربههایی که داشتم، نزدیکی احساسی به خود فاجعه زلزله بم و بازماندگانش بود. آنقدر ابعاد این فاجعه بزرگ بود که دعا میکنم خدا نصیب کافر هم نکند. تجربه دردناک و عجیبی بود که با بازماندگان چنین فاجعهای بعد از ۲۰سال حرف بزنم و متوجه شوم که آنها داغشان هنوز تازه است. «احمد» اثری شرافتمندانه و دغدغهمندی تکتک کاراکترهای فیلم در آن پیداست.
کدام یک از سکانسهایی را که خودتان بازی کردید، بیشتر دوست داشتید؟
سکانس رویارویی شهید احمد کاظمی و دکتر صدر از سکانسهای مورد علاقهام است. مواجهه این شهید با زنی که بینهایت خشمگین و اندوهگین است، نماد رویارویی مردم بم با دولت است.
چرا از لهجه کرمانی در این اثر استفاده نشد؟
از آنجا که لهجه کرمانی را دوست دارم، خیلی برایش تمرین کردم. باتوجه به اینکه اصالتا شیرازی هستم، باید بگویم که لهجه شیرازی و کرمانی یک نزدیکی و قرابتی با هم دارند. دوست داشتم با این لهجه بازی کنم اما کارگردان گفت که وقتی کرمانی صحبت میکنم، صلابت و بهاصطلاح دیسیپلین صدر از من گرفته میشود؛ نه که لهجه ایراد داشته باشد بلکه اشکال از من بود. برایم جالب بود که لهجه میتواند کاراکتر را نرم کند. ما حتی فکر کردیم امکان دارد پزشک این فیلم اهل جای دیگری باشد و این اصلا عجیب و بعید نبود.