«قلب رقه» و دشواریهای فیلمبرداری در سوریه
عوامل سازنده «قلب رقه» در نشست خبری برج میلاد به پرسشهای خبرنگاران پاسخ دادند
در سومین روز جشنواره، فیلم «قلب رقه» به کارگردانی خیرالله تقیانیپور که به مبارزه با داعش اشاره دارد، به نمایش درآمد و بعد نشست خبری فیلم برگزار شد که بیشتر عوامل اصلی ازجمله سعید پروینی (تهیه کننده)، خیرالله تقیانیپور (کارگردان)، داوود محمدی (مدیر فیلمبرداری)، بهنام جعفریطادی (طراح صحنه)، احسان رناسی (طراح چهرهپردازی)، مهدی سعدی (تدوینگر)، محمود بیاتی (طراح لباس) و محمدرضا شریفینیا، هدایت هاشمی، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، مصطفی ساسانی (بازیگر) حضور داشتند. در این نشست پروینی درباره اینکه آیا «قلب رقه» درباره شهید سیدرضی موسی است، گفت: این فیلم کلاژی از قصههای واقعی بود. شهید سیدرضی در تولید این اثر خیلی به ما کمک کردند. بعد از شهادتشان قرار شد که این فیلم را به ایشان تقدیم کنیم، اما این فیلم درباره زندگی شهید نبود. او همچنین گفت، جلوههای ویژه فیلم همچنان ادامه خواهد داشت.
خیرالله تقیانیپور نیز در پاسخ به اینکه چقدر از انفجارها جلوههای ویژه بود، توضیح داد: به هر حال هم در تهران و هم در سوریه فیلمبرداری داشتیم و مجبور بودیم لانگ شاتها و برخی از صحنههای بسته را در سوریه و صحنههای بسته بسیاری را در ایران تهیه کنیم. حدود ۱۵درصد از صحنههای اکشن جلوههای ویژه بود.
در بخشی دیگر از این نشست بازیگران فیلم صحبتهایی را درباره سختی تولید این فیلم مطرح کردند. محمدرضا شریفینیا گفت: من خیلی کار کردهام، اما قلب رقه از آن کارهای سخت بود؛ البته شاید هم من دیگر پیر شدهام. شادی مختاری هم گفت: نقشم در این فیلم نسبت به کارهای قبلی خودم بسیار متفاوت بود؛ بهخصوص چالش یادگیری زبان عربی و گویش سوری که سخت بود. گریم، پوشش و فیلمبرداری در سوریه هم سختیهای خودش را داشت. هدایت هاشمی نیز با بیان اینکه «قلب رقه» فیلم سختی بود، گفت: ساخت فیلم اکشن و جنگی بهجز مساعدت و همدلی ارگانهای مختلف به توانایی گروه سازنده هم بستگی دارد. از آنجایی که من همیشه دوست دارم کارهای متفاوتی بازی کنم، با افتخار با این فیلم همراه شدم. مصطفی ساسانی، یکی دیگر از بازیگران این فیلم گفت: قصه من کمی با دوستان دیگر متفاوت بود و برای لهجه مربی خصوصی گرفته بودم و سعی میکردم یکسری عادتها مانند ریتم تند در دیالوگ گفتن را کنار بگذارم. یک بخش سخت کار جغرافیا بود؛ زیرا ما در آنجا ویرانی زیادی میدیدیم و صحنههای آخرالزمانی وجود داشت و باورمان نمیشد که یک کشور میتواند تا این حد ویران شود. یک چالش دیگر هم موتورسواری بود که در یک صحنه حتی نزدیک بود کشته شوم.