کارآگاه خصوصی راز خواستگار را فاش کرد
دختر جوان برای کشف اسرار نامزدش که خودش را مهندس و مدیر شرکت معرفی کرده بود، یک کارآگاه خصوصی استخدام کرد و همین باعث شد که اسرار سرکرده یک باند بزرگ سرقت فاش شود.به گزارش همشهری، همهچیز از روزی شروع شد که مریم 19ساله در اینستاگرام با پسری به نام کیارش آشنا شد. پسر جوان خودش را مهندس مکانیک و مدیر یک شرکت بزرگ معرفی میکرد و مدتی که از آشنایی آنها گذشت، کیارش به مریم پیشنهاد ازدواج داد و به خواستگاریاش رفت. با موافقت خانوادهها، مریم و کیارش با یکدیگر نامزد شدند و در تدارک مراسم عروسیشان بودند تا اینکه مریم به رفتارهای نامزدش مشکوک شد. او شبها جواب تلفنش را نمیداد و وقتی مریم علتش را میپرسید میگفت تا دیر وقت در شرکت بوده و سرگرم کار. اما نکته عجیب این بود که پسر جوان میگفت برای اینکه حواسش پرت نشود، موبایلش را با خود به شرکت نمیبرد و در خانه میگذارد.این مسئله برای مریم عجیب بود و او در ابتدا احساس میکرد نامزدش به وی خیانت میکند. به همین دلیل با جستوجو در اینترنت بهدنبال یک کارآگاه خصوصی گشت تا راز نامزدش را فاش کند؛ اتفاقی که خودش را هم به دردسر بزرگی انداخت.
آدمربایی
چند روز قبل مریم درحالیکه سراسیمه و مضطرب بود به اداره پلیس رفت و گفت: «نامزدم به نام کیارش یک شیاد و سارقی سابقهدار است.» وی ادامه داد:« من با استخدام کارآگاه خصوصی متوجه شدم که نامزدم بعضی از شبها به همراه چند خلافکار به خیابانهای شمال پایتخت میروند و بهصورت سریالی به خانهها دستبرد میزنند. کارآگاهی که استخدام کرده بودم، عکسی از نامزدم در حال بالارفتن از دیوار خانهها گرفته و برایم فرستاد. باور کردنی نبود، او به راحتی توانسته بود من و خانوادهام را فریب بدهد و برخلاف ادعایش که خودش را مهندس معرفی کرده بود، فقط تا سیکل درس خوانده بود.»
وی ادامه داد:« وقتی پی به این حقایق بردم، نامزدیام را بههم زدم. حتی به خانوادهام حرفی از سارق بودن او نزدم و گفتم دلیل تمامکردن این رابطه، خیانت کیارش است. اما وقتی کیارش متوجه شد که دستش پیش من رو شده، نقشه آدمربایی کشید.»
دختر جوان گفت:« چند روز قبل در خیابان سد راهم شد و با تهدید چاقو مرا به زور سوار ماشینش کرد. وی مرا به خانهاش برد و در آنجا بهشدت کتکم زد. سپس تمام طلاهایم را به سرقت برد و با تهیه فیلم، تهدید کرد که اگر به کسی بگویم سارق است، فیلم و عکس هایم را در اینترنت پخش میکند و آبرویم را میبرد. با این حال وقتی از دست او نجات پیدا کردم، تصمیم گرفتم پلیس را در جریان قرار دهم.»پس از ثبت اظهارات این دختر جوان، مأموران پسر جوان را دستگیر کردند. هرچند او اصرار داشت بیگناه است اما معلوم شد که وی سارقی سابقهدار است و دست به سرقت از خانهها میزند. او اعتراف کرد:« تخصصم دستبرد به خانهها با روش بالکن روی است. آخرینبار پس از آزادی تصمیم گرفتم، خودم باند سرقت راهاندازی کنم؛ چند نفر را استخدام کردم و سرقت هایمان را آغاز کردیم تا اینکه چند وقت قبل با مریم آشنا شدم. وقتی دیدم دختر خوبی است و خانواده خوبی دارد، تصمیم گرفتم دور خلاف را خط بکشم و زندگی جدید بسازم. اما برای شروع یک زندگی خوب، نیاز به پول داشتم. تصمیم گرفتم با دروغ بافی، خودم را مهندس و مدیر شرکت جا بزنم تا اعتماد خودش و خانوادهاش را بهدست آورم. برنامهام این بود که پس از جمعآوری پول، سرقت را کنار بگذارم و زندگی تشکیل بدهم اما مریم خیلی زرنگ بود و متوجه اسرار من شد.»این متهم اعتراف کرد که با همدستانش بهصورت سریالی به خانهها دستبرد میزنند و به دهها فقره سرقت با روش بالکن روی در تاریکی شب اقرار کرد. با اطلاعاتی که وی در اختیار پلیس قرار داد، همدستان دیگر وی، یکی پس از دیگری دستگیر شدند و تحقیقات تکمیلی از آنها ادامه دارد.