از چوب حریف میتراشد!
بهروز رسایلی| کارلوس کیروش هنوز وارد ایران نشده، شمشیرش را علیه دشمنان قدیمی برهنه کرد و اینبار بدون پردهپوشی و با نهایت صراحت آنها را زیر تیغ کشید. برانکو، کرانچار و امیر قلعهنویی 3نفری هستند که مستقیما هدف حملات کارلوس قرار گرفتهاند و البته وینفرد شفر هم طعم طعن و ملامت غیرمستقیم سرمربی تیمملی را چشیده است. کیروش هیچوقت مربی خوشاخلاقی نبوده؛ چنانکه حتی در حاشیه بازی اخیر مقابل تیم کشور خودش هم با سرمربی و یکی از ستارههای پرتغال دچار مشکل شد. در ایران اما روحیه او پرخاشگرتر است و رضایت نسبی برخی از هواداران تیمملی از نتایج جامجهانی هم فرصت بهتری به او داده تا بیپرواتر از هر زمان دیگری به منتقدانش یورش ببرد.
مصاحبه کیروش آنقدر عیب و ایراد و سوراخ سنبه منطقی دارد که حتی اشاره به برخی از آنها هم ممکن است سطح یک مطلب تحلیلی را تنزل بدهد. بهعنوان مثال مرد پرتغالی برانکو را متهم کرده که با اشاره به درخشش بازیکنان لیگ برتری در جامجهانی و بیاعتنایی به لژیونرها، بین ملیپوشان شکاف ایجاد میکند؛ این در حالی است که اولینبار خود او این دوگانگی را به وجود آورد و به دفعات لیگ ایران و بازیکنانش را تحقیر کرد. همین وحید امیری که حالا لایی انداختنش به پیکه تبدیل به یکی از معدود قابهای قابل افتخار حضور تیمملی در روسیه شده، بازیکنی بود که همراه با 5 پرسپولیسی دیگر به شکلی غیراخلاقی و کاملا تحقیرآمیز از سوی کیروش از اردوی امارات به تهران دیپورت شد تا فقط کارلوس یک زهر چشم از برانکو گرفته باشد؛ حالا چه اتفاقی افتاده که او نگران وحدت و یکپارچگی ملیپوشان شده؟ یا در جایی دیگر کیروش میگوید برانکو رامین رضاییان و طارمی را از پرسپولیس فراری داده؛ این از آن دست ادعاهایی است که شائبه را بهطور جدی بهوجود میآورد که شورش و کارشکنی چند ملیپوش علیه سرمربی پرسپولیس در سالهای اخیر نیز ممکن است تحت تاثیر القائات و تحرکات کیروش بوده باشد.
از این نکات و بسیاری از دیگر جزییات که بگذریم، یک اصل کلی در مورد کارلوس کیروش این است که ظاهرا زندگی برای او بدون دشمن، نفرت و کینه امکان ندارد. در 7سال گذشته کارلوس تقریبا هرگز در موقعیت صلح و سازش دیده نشده. قبل از آمدن به ایران هم وضع او همینطور بود. در زمان حضورش در تیمملی پرتغال، درگیریهای شدیدی بین او و کریس رونالدو در گرفت و مجموعا کمتر بازیکنی از آن تیم را میتوان پیدا کرد که هنوز با کیروش رابطه خوبی داشته باشد. همچنین در رئال مادرید و منچستریونایتد هم سیاهه بلندبالایی از درگیریهای کیروش با خودی و غریبه به جا مانده که شاید مشهورترین آنها مربوط به اختلاف نظر اساسیاش با روی کین بوده باشد.
کیروش انگار با دشمنی و کدورت سرگرم میشود و انگیزه کار و زندگی پیدا میکند؛ حالا فرقی نمیکند معارض او چوی کانگ هی، سرمربی سابق کرهجنوبی باشد یا عباس ترابیان و علی کریمی و بنجامین ویلیامز و سیستم ویدئو چک یا حتی عباسآقا، مسئول تدارکات تیمملی که از اردوی روسیه اخراج شد و به تهران برگشت! اینکه میگویند «از چوب حریف میتراشید» احتمالا شرح حال کارلوس کیروش است؛ کالبدی سرشار از نفرت که وسط دعواهایش با برانکو، دلش نمیآید شفر را بینصیب بگذارد و به پسر سرمربی استقلال هم گیر میدهد. حتی اگر شفر در تمام طول این مدت از کیروش حمایت کرده باشد، باز او هم یک آدم است و از نظر کارلوس هر آدمی قابلیت دشمن بودن را دارد؛ پس حیف است چنین موقعیتی از دست برود!