• شنبه 3 آذر 1403
  • السَّبْت 21 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 23
دو شنبه 27 آذر 1402
کد مطلب : 212663
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/GZEBQ
+
-

بوی پیراهن یوسف

یادداشت
بوی پیراهن یوسف

سهیل رجبی؛ کارشناس امور شاهد و ایثارگران

 مثل اینکه غربت و مظلومیت شهدا ارثیه‌ای از سالار شهیدان است و به همه آنها کم و بیش رسیده است، سنگ قبر مطهر شهیدی، دیگر گمنام نیست و نام شهید مشخص و بر آن حک شده است، برای من که مسافر همیشگی دیار کهف هستم، بسیار شگفت‌آور است! در شلوغی جمعیت سال نو، کمی دقت و کنکاش می‌کنم و می‌بینم که نام شهید مجید ابوطالبی جدیدا روی آن حک شده است. به زحمت و جست‌وجو مادر شهید را پیدا می‌کنم تا راز این معما برایم حل شود. مرحومه مادر شهید مجید ابوطالبی با صلابت و استواری برایم گفت: پس از دیدن خواب چندین‌باره فرزندم، با مرکز تحقیقات ژنتیک بقیه‌الله تماس گرفتم و پس از تطبیق ژنتیک و آزمایش هویت، مشخص شد شهید در کهف‌الشهدای تهران به خاک سپرده شده است. شهید مجید ابوطالبی سال1361 در عملیات مسلم بن‌عقیل در منطقه سومار به شهادت رسیده است. برادر دیگر این شهید، فرید ابوطالبی نیز جزو شهدای سال‌های دفاع‌مقدس است.
اصل این ماجرای کم‌نظیر همین بود که مادر شهید ابوطالبی پس از دیدن خواب فرزندش مبنی بر اینکه برگشته‌ است، با مرکز تحقیقات ژنتیک تماس گرفت و خواست موضوع را بررسی کنند. شهید بارها به خواب او آمده و گفته بود من برگشته‌ام ‌چرا سراغ من نمی‌آیید؟!
تمامی شهدای گمنام پس از تفحص برای بررسی آناتومیک و نمونه‌برداری به مرکز تحقیقات ژنتیک تحویل داده می‌شوند و مرکز، پس از انجام آزمایش‌ها، یک شناسنامه ژنتیک برای شهید گمنام صادر می‌کند. خانواده‌هایی که احتمال می‌دهند فرزندانشان جزو شهدای گمنام جنگ تحمیلی هستند نیز به مرکز مراجعه می‌کنند تا بررسی ژنتیک انجام شده و با تطبیق کدها، شهدا شناسایی شوند.
کمی شارژ در گوشی‌ام باقی‌مانده، در همان تاریکی در رسانه‌ها جست‌وجو می‌کنم. آورده‌اند که در پی خواب‌های مادر شهید ابوطالبی و تماس ایشان با مرکز، از مادر و برادر شهید نمونه ژنتیک گرفته شد و اطلاعات به‌دست آمده با اطلاعات حاصل از شناسایی شهدای گمنام تطبیق داده شد. براساس بررسی‌ها مشخص شد پیکر مطهر شهید ابوطالبی جزو شهدای تفحص شده است و با اعلام کد به معراج شهدا، روشن شد محل دفن شهید ابوطالبی کهف‌الشهدای ولنجک تهران است!
مرحومه مادر شهید ابوطالبی در همان نیمه‌شب سال تحویل برایم گفت: «در حین انجام آزمایش‌ها، مکرر فرزندم در رویا به خوابم می‌آمد و هر بار وی را در یک اتاق سنگی مشاهده می‌کردم. زمانی که ساعتی پیش برای دیدن بارگاه فرزندم به اینجا آمدم، همه صحنه‌های قبلی برایم تداعی شد و از خدا همیشه ممنونم که به چشم انتظاری‌ام پایان داد.
با مادر شهید خداحافظی کردم و با تبریک سال نو و زیارت مسافر آسمانی‌اش به قرآن پناه بردم، تفألی زدم که چنین آمد و شد نخستین آیه‌ای که در سال جدید قرائت کردم:
«وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یعْبُدُونَ إِلَّا‌الله فَأْوُوا إِلَی الْکهْفِ ینشُرْ لَکمْ رَبُّکم مِّن رَّحْمَتِهِ وَیهَیئْ لَکم مِّنْ أَمْرِکم مِّرْفَقًا(16)» سوره کهف
«و آنگاه که از آنان و آنچه غیر از خدا می‌پرستند، کناره گرفتید، پس به غار پناهنده شوید تا پروردگارتان از رحمت خودش برای شما منتشر کند و برای شما از کارتان وسیله راحتی فراهم می‌سازد.»
ساعات از نیمه‌شب گذشته و سال نو آغاز شده و من که خاطره دیدار با این مادر شهید را هرگز از یاد نمی‌برم، در سرمای دلپذیر آن لحظات، فرزندم را در آغوش کشیدم و این شعر را در گوشش زمزمه کردم:
به‌گوشی؟ صدای شهیدان می‌آید که روشن شود جبهه‌های فرارو
سراپا خروشم، برادر بگوشم بخوان از حسین و رجزخوانی او
بخوان از «من المومنین رجال» بخوان «ربنا‌الله ثم استقاموا»
صدا شو رسا شو از آن خدا شو در این‌ های و هوها «هو الحق هو الهو»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید