حمید درخشان:
کرنر زدن در زمین خاکی سختترین کار دنیا بود
فوتبالیستها و فوتبالدوستان شرق تهران خاطرات بسیاری با زمین یخچالی دارند؛ همان زمین خاکی که روزگاری یخچالی بود وسیع که با آب قنات پر میشد و تابستانها یخ مورد نیاز اهالی را تامین میکرد. وقتی عمر یخچال به سر آمد، جوانها دیواره و بقایای یخچال را خراب کردند و جای آن یک زمین خاکی ساختند که خیلی زود با انبوهی از خاطرات فوتبالی چند نسل از بچههای شرق تهران گره خورد. زمین یخچالی اما پاتوق بسیاری از چهرههای سرشناس فوتبال بود؛ از علی پروین و ضیا عربشاهی تا حمید درخشان، کاپیتان تیم ملی و باشگاه پرسپولیس. حمید درخشان، کاپیتان و بازیکن سابق تیم ملی و باشگاه پرسپولیس، خاطره جالبی از بازی در زمین یخچالی و شور و اشتیاقی که بازی ستارهها در این زمین خاکی برای جوانهای اراضی دولاب ایجاد میکرد تعریف میکند: «فوتبالیستهای نسل ما فوتبال را از زمینهای خاکی شروع کردند. شور و عشقی که از بازی در این زمینها میگرفتند در کیفیت فوتبال آنها تأثیرگذار بود. من و بسیاری دیگر از ستارههای فوتبال، حتی در روزهایی که وارد فوتبال حرفهای شدیم و به تیمهای مطرح پایتخت و نیز تیم ملی راه پیدا کردیم هم بازی در زمین خاکی را از یاد نبردیم. وقتی به یک بازیکن ملی تبدیل شدم، همراه با چند بازیکن دیگر با یکی از آن مینیبوسهای قدیمی به زمین خاکی میرفتم. آنجا دیگر خبری از امکانات حرفهای فوتبال نبود. همان گوشه زمین خاکی لباس فوتبال تنمان میکردیم و شانه به شانه فوتبالیستهای محلی پا به توپ میشدیم.» درخشان از شور و شوقی که حضور او در زمین یخچالی ایجاد میکرد میگوید: «وقتی در زمین یخچالی پا به توپ میشدیم، اطراف زمین جا برای سوزن انداختن وجود نداشت. پیر و جوان دور زمین میایستادند و انگار که در ورزشگاه آزادی مشغول تماشای یکی از بازیهای مهم لیگ باشند ما را تشویق میکردند. حتی آنقدر تماشاگر برای دیدن بازی به زمین یخچالی میآمد که نمیتوانستیم به راحتی کنار خط طولی زمین پا به توپ شویم. کرنر زدن هم که دیگر دشوارتر بود. وقتی میخواستم کرنر بزنم، باید از جمعیتی که روی نقطه کرنر ایستاده بودند تا تمام زمین را ببینند میخواستم برای چند ثانیه هم که شده به من فضای کافی برای ارسال توپ بدهند. من در ورزشگاه آزادی و بزرگترین ورزشگاههای آسیا بازی کرده بودم اما بازی در زمین خاکی لذت دیگری داشت. چون در هیچ ورزشگاه و زمین دیگری نمیشد آنقدر به مردم محله نزدیک شد و از نزدیک آن همه شور و اشتیاق وصفنشدنی به فوتبال را لمس کرد.»