• یکشنبه 9 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 19 شوال 1445
  • 2024 Apr 28
شنبه 18 آذر 1402
کد مطلب : 211793
+
-

اجتماع آدم‌ها و درخت‌ها

اجتماع آدم‌ها و درخت‌ها

مریم ساحلی

می‌گفت: درخت‌ها، همه درخت‌ها قشنگند. راست می‌گفت. شکوفه‌باران بهار باشد یا رنگین‌برگی پاییز، آنها زیبا هستند. اصلا عریانی‌شان به وقت زمستان همان اندازه زندگی را معنا می‌کند که پربرگی تابستانی شاخه‌هایشان می‌گفت: دیده‌ای آدم‌ها از دست خودشان و روزگار که خسته می‌شوند به درخت‌ها پناه می‌برند. می‌گفت: فرقی نمی‌کند، درخت اگر در گستره‌ای خشک تک افتاده باشد یا نه ریشه دوانده باشد کنار درختان بالابلند جنگلی انبوه، پناه است. می‌شود رفت و تکیه داد به تنه‌اش. می‌شود دست کشید به شاخ و برگشان می‌شود نفس کشید تا شاید سلول‌های خسته، دمی زهرناکی هوای دودآلود را از یاد ببرند.
می‌گفت: اجتماع آدم‌ها و درخت‌ها قشنگ است. آدمی که می‌رسد به درخت، یاد بهشت می‌افتد و حواسش پرت می‌شود از تنهایی و همه بندهایی که دربرش گرفته‌اند. می‌گفت: از اهالی شهرهای سبز اگر باشی، حتما دیده‌ای آدم‌های چمدان‌به‌دستی که در کوتاه‌ترین تعطیلات هم از راه می‌رسند، آنها به هوای درخت‌ها می‌آیند. می‌گفت: من آنها را که سفره‌هاشان را در پناه درخت‌ها پهن می‌کنند، دوست ‌دارم و درختان را و اجتماع آدم‌ها و درختان را. همین است که دلم می‌خواهد روزهای تعطیل راه بیفتم و از تک‌تک آنها که کنار درخت‌ها نشسته‌اند، بخواهم حواسشان به درخت‌ها باشد و به آتشی که روشن کرده‌اند. نکند شعله‌ای زیر خاکستر باقی بماند و بعد جنگل بسوزد. می‌گفت: یادمان باشد، درخت‌ها عزیزند و شریف. این او که می‌گفت را می‌شناسم. دیده‌ام و شنیده‌ام که به درخت‌ها سلام می کند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید