• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
دو شنبه 6 آذر 1402
کد مطلب : 210524
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/Nx2vm
+
-

کمدی را خیلی دوست ندارم

گفت‌وگو‌ با امیر غفارمنش، کارگردان و بازیگر نمایش«شام خداحافظی»

گپ
کمدی را خیلی دوست ندارم

شقایق عرفی نژاد-روزنامه‌نگار

امیر غفارمنش این روزها با نمایش «شام خداحافظی» روی صحنه است؛ نمایشی درباره 2دوست که تصمیم می‌گیرند با دادن شام خداحافظی از دوستانشان خلاص شوند و برای نخستین مهمانی بهترین دوست‌شان را دعوت می‌کنند.‌ شام خداحافظی نوشته ماتیو ‌دولاپورت و الکساندر دولاپتولیر است که با کارگردانی شیماه خاسب این روزها در تماشاخانه ملک در حال اجراست. این نمایش کمدی که دور دوم اجراهایش را می‌گذراند، به‌تازگی تمدید شده و هر روز 2اجرا دارد.
امیر غفارمنش معتقد است مخاطب به دیدن کارهای کمدی اقبال بیشتری نشان می‌دهد و این روزها هم نیازمند کمدی است که در ضمن اینکه‌  او را می‌خنداند، پیامی ‌برای او داشته باشد. او در این گفت‌وگو از شام خداحافظی و علاقه‌اش به بازیگری می‌گوید.

از تجربه اجرای «شام خداحافظی» بگویید. این نمایش سال قبل هم اجرا شد و امسال برای دومین‌بار روی صحنه رفته است.
سال گذشته به‌دلیل شرایط اجتماعی که پیش آمد و اینکه کار اصلا کمدی بود‌ و شرایط‌ مناسب‌ نبود. ما نزدیک به 20اجرا رفته بودیم که کار متوقف شد. امسال چند بار تصمیم گرفتیم کار را دوباره اجرا کنیم که بالاخره آبان‌ماه این اتفاق افتاد و دور دوم اجراها شروع شد.
تفاوت‌هایی بین 2اجرا وجود دارد؟
تغییر زیادی نداشته است؛ فقط کار نسبت به سال گذشته و نخستین اجراها پخته‌تر شده است.
از کمدی بودن کار صحبت کردید و اینکه سال گذشته به همین دلیل اجرایش نکردید. فکر می‌کنید امروز تماشاگر ایرانی به چه جنس کمدی‌ای نیاز دارد؟
کمدی تلخ. واقعیتی که وجود دارد این است که مردم ما از اندیشیدن می‌ترسند. با توجه به مشکلاتی که وجود دارد و اخباری که از ایران و جهان هر روز به گوش می‌رسد، تماشاگر ما به همه‌‌چیز به چشم مسکن نگاه می‌کند؛ یعنی اگر به مخاطب بگویید با خواندن این کتاب، آگاهی‌ات بیشتر می‌شود، ولی اگر این کتاب را بخوانی سرگرم می‌شوی، او کتابی را انتخاب می‌کند که سرگرمش ‌کند.
 اگر به او بگویید امشب یک تئاتر کمدی آزاد ببینیم یا یک نمایش جدی و عمیق، او تئاتر آزاد را انتخاب می‌کند یا بین فیلم کمدی سطحی و یک فیلم جدی عمیق، انتخابش آن کمدی است. برای اینکه نگاهش این است که آن تئاتر یا کتاب یا فیلم کمدی، به او کمک می‌کند تا یک ساعت یا 2ساعت فکر نکند. در واقع از فکر کردن گریزان است. در این شرایط زیرکی هنرمند این است که در یک فضای طنز، حرفش را بزند؛ یعنی درحالی‌که مسکنی را که او نیاز دارد، به او می‌دهد، پیامش را هم منتقل می‌کند.
و کار شما این ویژگی‌ها را دارد؟
بله. تا حدی این ویژگی‌ها را دارد؛ چون در این نمایش آدم‌هایی را می‌بینیم که با خودشان روبه‌رو می‌شوند. آدم‌های این قرن آدم‌هایی هستند که دوستانشان را براساس منافع‌شان انتخاب می‌کنند. کمتر پیش می‌آید که کسی با دلش زندگی کند.
ولی در بعضی از نقدها کار شما با کمدی‌های آزاد مقایسه شده بود.
به‌نظرم کسانی که این حرف را می‌زنند، دانش کمی درباره تئاتر دارند؛ چون تئاتر آزاد که در جایگاه خودش قابل احترام است و در بولینگ عبدو و پردیس کورش و سینما دماوند معمولا اجرا می‌شود، شکل و فرم دیگری دارد. اینکه صرفا به‌دلیل تشابه یک حرکت فکر کنیم، این نمایش هم مثل تئاتر آزاد است، درست نیست. این نقدها که بیشترشان در یک‌سایت ‌ منتشر می‌شوند و تعدادشان هم نسبت به نقدهای مثبت خیلی کمتر است، گاهی مغرضانه هستند. بچه‌های گروه برای چند نفر از کسانی که نقد منفی نوشته بودند، پیغام گذاشتند و پرسیدند شما کار را دیده‌اید؟ خیلی‌هایشان گفتند: نه، من خودم ندیدم. یکی می‌گفت دوستش دیده و برایش تعریف کرده و یکی هم مثلا می‌گفت خواهرزاده‌اش دیده است. بعد متوجه شدیم از تئاترهای رقیب‌ با عنوان تماشاگر نقد منفی می‌نویسند. الان بخش نقد و نظر بعضی سایت‌ها ‌ طوری است که من می‌توانم همراه 6نفر در قسمت نقد و نظر طوری بنویسم و جوی راه بیندازم که ذهن بقیه نسبت به عمیق‌ترین تئاتر در حال اجرا مسموم شود؛ مثل شبکه‌های مجازی که خاصیت‌شان همین است.
کارهای شما چه در حوزه تئاتر و چه در حوزه سینما و تلویزیون، بیشتر کمدی هستند. از علاقه‌تان به این ژانر بگویید.
اتفاقا من کار کمدی را خیلی دوست ندارم و تئاترهای جدی مثل لکانطه یا شجاع یا بانوی پرده‌نشین هم زیاد داشته‌ام، ولی چون از دید دوستانم آدم بانمکی هستم، مرا برای کارهای کمدی دعوت می‌کنند. در ابتدای کار در تلویزیون هم کار جدی می‌کردم. ولی زمان ساعت خوش، مهران مدیری تماس گرفت و به آن کار دعوت و وارد کارهای طنز شدم.
یعنی اگر به شما پیشنهاد کار طنز یا کمدی داده نمی‌شد، وارد این حوزه نمی‌شدید؟
نه. من به‌تازگی سریال «بازنده» را برای شبکه نمایش خانگی بازی کردم. قبل از آن سریال «بوم و بانو» را در تلویزیون داشتم، ولی واقعیت این است که به‌دلیل نیاز مردم به‌کار کمدی، مردم کار جدی را به‌خاطر ندارند. هنوز که هنوز است مردم مرا با سریال «خوش‌نشین‌ها» می‌شناسند و درباره آن در خیابان با من صحبت می‌کنند یا راجع به «دردسرهای عظیم» حرف می‌زنند، ولی هیچ‌کدام درباره سریال بوم و بانو که 3سال پیش هم پخش شده، چیزی نمی‌گویند؛ چون از نظر روانی نیاز به‌کار
طنز دارند.
آقای غفارمنش شما در زمان هنرستان، دور از چشم خانواده به دانشکده هنرهای زیبا می‌رفتید و در پایان‌نامه‌ها بازی می‌کردید. این علاقه به بازیگری از چه ناشی می‌شود؟ چه چیزی در آن است که آنقدر برایتان جذاب است؟
این کاری است که می‌توانم انجام دهم. من می‌توانم نقاشی کنم، می‌توانم‌ ساز بزنم، می‌توانم شعر بگویم، می‌توانم بازی کنم یا کارگردانی کنم، ولی نمی‌توانم یک ضبط را تعمیر کنم یا یک اشکال برقی را در خانه رفع کنم. زبان انگلیسی‌ام فاجعه است. این به دریافت‌ها و غریزه‌ام برمی‌گردد.
شما سال 70 و زمانی که بازیگر حرفه‌ای بودید، به دانشگاه رفتید و ادبیات نمایشی خواندید. چرا احساس کردید لازم است این کار را به شکل آکادمیک یاد بگیرید؟
این تصمیم من نبود. حمید سمندریان اصرار کرد. من داشتم تعیین گرایش می‌کردم و آقای سمندریان گفت تو بازیگر هستی، برو ادبیات نمایشی بخوان. به دردت می‌خورد. واقعا هم همینطور هست. الان می‌توانم دیالوگ بنویسم یا بعضی از دیالوگ‌ها را تغییر دهم؛ به‌خاطر اینکه آن زمان درگیر قصه و متن شده بودم. آقای سمندریان قبلا از من نمایش «پرومته سست زنجیر» و همینطور «هومولوس و هلن» را دیده بود.
وقتی وارد دانشگاه شدم و خواستم تعیین گرایش کنم، بالای سرم آمد و گفت: برو ادبیات نمایشی. گفتم: چرا؟ گفت: در بازیگری در دانشگاه چیز بیشتری یاد نمی‌گیری. مبانی را که باید می‌دانستی کار کرده‌ای.
تنبلی را کنار بگذار، برو ادبیات نمایشی تا مجبور شوی کتاب بخوانی. آن وقت نگاهت تغییر می‌کند.

مکث
 تئاتر، فیلم  یا سریال؟

چندان فرقی نمی‌کند، ولی از نظر روحی و روانی به تئاتر نزدیک‌ترم. در تئاتر زندگی می‌کنید. سینما و تصویر کمی‌کلک دارد؛ برای همین است که خیلی از نابازیگرها به‌کار تصویر گرایش دارند، ولی هیچ نابازیگری روی صحنه تئاتر نمی‌آید؛ چون می‌داند اینجا مثل گود زورخانه است. باید قوی باشد؛ نه می‌تواند کلک بزند، نه می‌تواند یک پلان را 100بار بازی کند تا یکی‌اش خوب شود و نه مدلی است که کارگردان بتواند از کسی بازی بگیرد. در تئاتر بازیگر است و صحنه؛ زمان اجرا کارگردانی وجود ندارد و چیزی نجاتش نمی‌دهد. باید صحنه‌گردانی کند. باید گردن‌کلفت باشی که یک ساعت‌و‌نیم روی صحنه باشی.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید