نگاهی به رمان«نرگس» نوشته رحیم مخدومی
وقتی نرگس بهخاطر حجاب از مدرسه اخراج شد
علیالله سلیمی-روزنامهنگار
حجاب در خانوادههای اسلامی و ایرانی همواره بهعنوان یک ارزش متعالی محسوب میشود و از جایگاه والایی برخوردار است و هرگاه محدودیتی جهت داشتن حجاب برای هریک از بانوان محجبه ایجاد شود، بانوان مسلمان و خانوادههای آنها به این مسئله واکنش نشان میدهند و حتی ممکن است باعث سلسله اتفاقهایی هم برای بانوان محجبه و خانواده آنها شود. این موضوع دستمایه نگارش یک رمان به قلم رحیم مخدومی، نویسنده متعهد و انقلابی کشورمان شده و او داستان«نرگس» را بر این اساس نوشته و منتشر کرده است. رمان نرگس، روایتی از زندگی و محل درس خواندن و فعالیتهای افراد انقلابی در سالهای پیش از انقلاب اسلامی است. مخدومی در رمان نرگس ماجرای شخصیتی بهنام اسماعیل را شرح میدهد که خواهرش نرگس بهدلیل محجبه بودن از مدرسه اخراج شده است. او به هر دری که میزند نمیتواند خواهرش را به مدرسه بفرستد؛ حتی به سر کار میرود تا بتواند برای نرگس معلم خصوصی بگیرد. اما این تنها دغدغه اسماعیل نیست؛ او از یک طرف دایی روحانیای دارد که مدام در تعقیب و گریز با نیروهای ساواک است و از سوی دیگر، پدر اسماعیل و خود او بهدلیل فعالیتهای انقلابی دستگیر میشوند. وقتی هم که پدرش به زندان میافتد، تأمین معاش خانواده بر دوش اسماعیل است، ولی همه این اتفاقات به همراه شهادت دایی و یکی از معلمان مدرسه، او را مصمم میکند حتی بیش از گذشته به مبارزه و تلاش برای فرستادن نرگس به مدرسه بپردازد. او به جز پخش اعلامیههای انقلابی در محیط مدرسه هم از هیچ کاری برای شوراندن بچهها علیه کادر طاغوتی مدرسه، کوتاهی نمیکند. چنانچه در پایان داستان، خانم فرحزاد، معلم بیحجابی که اعتقادی هم به انقلاب نداشته است با روسری به مدرسه میآید؛ «فرحزاد نگاهش را میاندازد پایین و به آرامی راه میافتد طرف دفتر؛ بچهها نیز بهدنبالش. هرچند روسریاش آن قدر کوچک است که نصف موهایش زده بیرون، اما همین هم غنیمت است. نمیدانم کیست که یک دفعه داد میزند: «فرحزاد مسلمان، پیرو خط قرآن». بعضی از بچهها، جوابش را میدهند. فرحزاد، لبخندزنان از کنارم میگذرد. چند تا از بچهها عکسهای آقای اولیایی را میچسبانند بر سر در کلاسها. عبداللهی با صدای بلند میگوید: «بچهها، میخوایم شیرینی بخریم. هر کی پول داره، یا علی.» در این رمان، مسئله حجاب بهعنوان نماد مبارزه با حکومت طاغوت مطرح شده و شخصیتهای داستانی سعی میکنند ارزش و قداست آن را بهتر درک کنند و از این مسئله بهعنوان یک حرکت فرهنگی برای مخالفت با اقدامات ضددینی حکومت بهره ببرند. در بخشی از رمان «نرگس» میخوانیم: «میدوم. تا نرگس تعطیل نشده، باید خودم را به مدرسهشان برسانم. اگر کمی هم زودتر برسم، چه بهتر! دست آخر کمی پشت در میمانم. بهتر از این است که او وسط خیابان منتظر بماند. هر چه باشد، او دختر است و من پسر.
درِ بزرگ مدرسه را از دور میبینم. بسته است. خیالم راحت میشود... . آه، نفسم بند آمد از بس که دویدم. میدانم تا نرگس را ببینم، از مدرسه و درسهایش حسابی تعریف خواهد کرد. آخرسر هم خواهد گفت: «امروز به من خیلی خوش گذشت.» آن وقت من چه بگویم؟ میگویم به من بیشتر از تو خوش گذشت. نرسیده، مش مراد گوشم را مثل گازانبر گرفت و پیچاند. بعد جلوی همه معلمها آبرویم را برد. معلمها هم، نرسیده، درس را شروع کردند و حال ما را حسابی گرفتند... آخیش! صدای زنگ میآید. خیلی دلنشین است و مرا به یاد صدای گرفته بابا میاندازد؛ آن هم در غروب روزهای تابستان.
- بیا اسماعیل، این هم انعام امروزت.
دلم از گرسنگی دارد ضعف میرود. خداخدا میکنم نرگس نخستین کسی باشد که از مدرسه میزند بیرون.
یکدفعه در گشوده میشود. دانشآموزان مثل گلوله میریزند بیرون. مگر میشود او را میان این همه آدم پیدا کرد؟!
میروم سر راه تا خودش مرا ببیند و بیاید سراغم.
چاپ هشتم(1402) رمان «نرگس» با طرح جلدی متفاوت از چاپهای قبلی با شمارگان 1250نسخه و با قیمت 145هزار تومان از سوی انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده و در بازار کتاب موجود است.