تن و کالبد به مثابه استعاره
محمد زینالیاُناری/ پژوهشگر فرهنگ عامه
تولستوی در بحث خود راجع به زندگی، داستانی درباره گمگشتگی انسان معاصر میگوید. او انسان را در جنگلی انبوه و بیانتها از علم و دانش مانند فردی ترسیم میکند که در حال پرتابشدن به قعر چاه است و به بوتهای چنگ انداخته است. در همان وضعیت، مقداری عسل را در یک گوشه چاه و موشی را در حال جویدن شاخه میبیند. اما از تعبیر تولستوی درباره سرگشتگی انسان در عصر جدید که بگذریم، به نظر من، انسان معاصر به جای وارد شدن به جنگل(آنطور که تولستوی میگوید)، وارد یک مهمانی بزرگ شده است که در آن به جای داشتن حس سرگشتگی و ویرانشدن وجود که به چاهی خطرناک میماند، گرمای حضور او در میان دیگران نشسته است. دنیای معشوق که با علم و نفس متناظر است، دیگر دنیای تابو نیست؛ گشوده شده است.
دیرزمانی، «بدن» یک تابو بود. حتی معشوق هم برای انسانی زاهد چون کییرکگور تابو بود. نمونهاش، عارف مشهور، رابعه بود؛ به او گفتند: «چرا نمیخواهی شوهری اختیار کنی؟» پاسخ داد: «آنگاه که من وجود داشته باشد، شوهر لازم است ولی حال «من»ی وجود ندارد و همه در او مستغرق شده است» و به این صورت بدن، غیرقابل تصور، نکوهیده و مانعی در برابر فضیلت بود. زندگی انسان از منظر حضور در واقعیتی مشخص و «در برابر چشم» یک زندگی در خود و درونگرا بود، انسانها به چشمان هم نمینگریستند و روی در زمین یا در آسمان داشتند. اما اینک واقعیت پیش روی، برای دیدن متولد شده است؛ واقعیتی که چندان هم پیش روی نبوده و گاه برساخته عالم مُثُلی دیدی چون رسانه و فضاهای حضوری آن است.
بدن از آن حالت مزاحم و تخریبکننده فضیلت و عالم معنا به پدیدهای تبدیل شده است که عالم مُثُلی جدید را به هستی انسان منتقل میکند. این مهمانی، دقیقا همان عالم مُثُلی جدید است؛ دنیایی سرشار از انسانها و اتفاقات، فضاها و جهانهای پر از رویداد و تصویر. «بدن» ما در عصر کنونی، یک «استعاره» از خودش است؛ معنای واقعی و جوهری آن در تصورات آرمانی جدیدی شکل میگیرد که به زندگی و مرگ ما معنا و تصویر میدهد. ما چه هستیم و که هستیم؟ پرورش ما در صحنههای زندگی اجتماعی در بستر آداب و رسوم مربوط به نهادهای اجتماعی یا از طریق تمثیلهای داستانی است؛ تمثیلهایی که زمانی روایتی از پدربزرگها یا قهرمانهای جهانگیر قومی خودمان بودند. امروز، این قهرمانها بدنهایی مجهز به انواع ابزارهای صنعتی یا آراسته با اقسام پوشاک تولیدی دارند و عملکردشان در داستانها و فیلمها عمل و اراده ما را شکل میدهد.
امروز، بدن به متن معنای وجود و خردورزی تبدیل شده است و بدون تجسم بدن، ژست و سبک زندگی، اصلا تصوری از خرد و اندیشه نیز صورت نمیگیرد. اگر بخواهیم چهره یک انقلابی علیه سرمایهداری را ترسیم کنیم تصویری از فردی با ریش بلند ـ مانند کاسترو ـ در تصورمان نقش میبندد. چنین تصویری نماد و نشانه نبود فرصتی جز خردورزی و تکاپو، برای رهایی است. تصویری از فردی با بدن عضلانی و لباس رنگی، استعارهای از زندگی طبقه متوسط و انتخابهای مرجح برای ورزش، لباس و رژیم غذایی خاصی است؛ چراکه او ممکن است «مدل» باشد که از نمایش بدن خود و تبلیغ این سبک زندگی، وجود داشتن و تداوم زندگی و طبقه، برای دیگران، پول درمیآورد.
دنیای تمثیلی جدید، دیگر آن دنیای تمثیلی عرفانی نیست که بدن را به مانعی برابر اندیشه و رخداد تفکر میدانست؛ امروزه بدن دقیقا سبک زندگی، طبقه اجتماعی و نوع تفکر آن را عیان میکند. مهمانی در جهان حاضر میان طبقات اجتماعی است که مدها، نمود تفکرها و واقعیت عینی پیش روی، جدال اساسی منطقها، روشهای تفکر و جهانهای مثلی انسانهاست. وقتی در جمعی حضور داریم با بدنمان در حال گفتوگو با دیگران هستیم و برخلاف رابعه که وجود یا بدن را مزاحم تعالی میدانست، برای انتخاب تضاد و تفکر، بدن خود را محمل فکرمان قرار میدهیم. این درست است که تفکر انتزاعی ما توسط بدنمان صورت نمیگیرد و گزارههای دانشگاه در ذهنمان و روی میز آزمایشگاه رقم میخورد اما تمام یافتههای خود را روی بدن ما مینویسد؛ چه علم شیمی که ما را بیشتر زنده نگهمیدارد و چه علم فضا که حضور ما را درون فضاپیما نشان میدهد.
از این رو، «مد» صورت مادی بدن و مسئله سرمایهداری نیست بلکه چون روی بدن که چالشی برای گفتوگو و مباحثه است اعمال میشود، نمود بارز قدرت یک اندیشه است. هر «مد»ی نیت خاصی در خود دارد که توسط بدن انسان نشان داده میشود و آن بدن یا سلوک انسانی است که دارای آن اندیشه است. اما همین مد میتواند بدون تفکر و از طریق ذائقه زیباشناختی، انتخاب و روی بدن ظاهر شود. لذا «مد» یا بدن، مشخصکننده اندیشه فرد است. اندیشه برای به رخ کشیدن قدرت خود، پوشش و بدنها را انتخاب میکند، از این رو، مد دیگر نه بهعنوان ابزار تجاری، که مانند متن کلمات کتابهای مرجح، تفکری را مینویسد که در زندگی و عمل انسانها جاری است. دیده شدن انسانها در اماکن عمومی و محیطهای گردشگری مانند متنهایی است که توسط اندیشهها نوشته شده است؛ اندیشههای پوشیده، درونگرا و مستغرق در تمثیلهای کیهانی، مانند رابعه و آرمانهایی که درصورت ظاهر انسان و افعال زمینی او دیده میشود، همچون اتاق آزمایشگاه و فضاپیما.