فرود سرد، صعود گرم!
یاسمن باعثی/ خبرنگار افتخاری از اهواز
این اولینباری نیست که میشکنم، له میشوم، خُرد و خاکشیر میشوم و صدای شکستن استخوانهایم در گوشهایم طنین میاندازد. نه! این اولینبار نیست. من یاد گرفتهام که باید دست روی زانوهایم بگذارم و بلند شوم. لباسهایم را بتکانم، گَرد خستگی و نبرد را از چهرهام بزدایم، صورت آزرده و رنگپریدهام را به لبخندی نازک و ظریف، مزین کنم و تا رسیدن به جایی امن، زخمهای تنم را بشمارم.
من خوب یادگرفتهام که چگونه باید یک حادثه را پشت سر گذاشت. اولش، سرد، سخت و سهمگین است؛ اما کمی که بگذرد، یخها آب میشوند و این زمستان سوزناک میرود تا روزی که دوباره هوای بازگشت به سرش بزند.
من خوب یاد گرفتهام نخستین اقدام پس از حادثه چیست؟ تا بوده اینگونه بوده که پیشگیری بهتر از درمان است. آری! درست است؛ اما من میگویم اگر تابهحال پیشگیری نکردهاید، لااقل بهموقع، درمان را شروع کنید که در این صورت نیمی از راه را رفتهاید.
در نخستین قدم پس از حادثه، تکههای وجود متلاشیشدهام را برمیدارم و تا رسیدن به پناهگاه امن، فراز و فرودهای زندگیام را میپذیرم و بعد، مانند مادری مهربان، روح آزرده و رنجدیدهام را در آغوش میکشم و در گوشش زمزمه میکنم: «اشکال نداره، غصه نخور، تو از پَسِ سختتر از اینها هم براومدی، این مرحله رو هم پشتسر میذاری...»