• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
یکشنبه 16 مهر 1402
کد مطلب : 205076
+
-

معتادان متجاهر با اجرای طرحی توسط پلیس، وزارت کشور و با همکاری شهرداری به زندگی برمی‌گردند

بازگشت

بازگشت

محمد جعفری، روزنامه‌نگار

کهریزک محل قرارگرفتن یکی از بازداشتگاه‌های تهران بود که به دلیل حوادثی سال‌هاپیش به دستور مقام معظم رهبری تعطیل و تغییر کاربری داده شد. حالا اما بازداشتگاه سابق با اجرای طرحی حساب شده به کمپ نگهداری و بازپروری معتادان متجاهر پایتخت تبدیل شده است. براساس این طرح، معتادان متجاهری که از سطح شهر جمع‌آوری می‌شوند بعد از بازپروری حرفه‌آموزی می‌کنند و با فراگیری مهارت‌های شغلی و در سلامت کامل به زندگی برمی‌گردند. در این گزارش به معرفی بخش‌های مختلف این کمپ که به مرکز بازپروری سروش معروف است، پرداخته‌ایم.



شهری در دل بیایان
معروف است که مرکز سروش در کهریزک واقع شده اما واقعیت این است که این مرکز کیلومترها دورتر از کهریزک در بیابان‌های شورآباد واقع شده است. جایی که حتی در انتهای مسیر جاده درست و حسابی هم وجود ندارد و بعد از طی‌کردن مسیری ناهموار فقط سیم خاردارهای یک پادگان است که به چشم می‌خورد و حتی گوشی موبایل و اینترنت هم به‌خوبی کار نمی‌کند. آلودگی‌های صنعتی کارخانجات جنوب شهر آنجا را به منطقه‌ای تقریبا خالی از سکنه تبدیل کرده و به‌ندرت می‌توان کارخانجات از رونق افتاده و انبارهای خالی را دید.
انتهای این جاده خاکی پادگان بزرگی واقع شده که مرکز سروش در دل این پادگان واقع شده است. وقتی که از در دژبانی پادگان عبور کنید تازه اول مسیر رسیدن به کمپ سروش است. با ماشین حدود 10تا 15دقیقه‌ای را باید طی کرد تا به ورودی سروش رسید. این منطقه آنقدر از شهر دور است که گلدسته‌های مرقد امام(ره) و سردر بهشت زهرا(س) به‌سختی دیده می‌شود. با عبور از در ورودی کمپ سروش اما یکباره انگار از بیابانی خشک و خشن به آبادی سرسبز رسیده‌ایم. اینجا شهری در دل بیابان‌است.

در سروش چه می‌گذرد؟

مرکز سروش ساختمان‌های مختلفی دارد و در زمین نسبتا وسیعی واقع شده است؛ ساختمان‌هایی که هر یک کاربری خاص خود را دارد. در میان صدها مددجو که زمانی هرکدام معتاد متجاهر بوده‌اند اما زن جوانی حضور دارد که همه کارها به او ختم می‌شود. زهره حسین‌جانی، مدیر واحد مددکاری مرکز سروش است. در آنجا همه به خوبی او را می‌شناسند. او نیز تک‌تک مددجویان را با وضعیتی که داشتند و شرایطی که حالا دارند می‌شناسد. او به چند نفر از کارکنان مرکز اشاره می‌کند و می‌گوید بعضی از مددجویان بعد از بهبودی، حالا خودشان به عضوی از سروش تبدیل شده و در اینجا کار می‌کنند.
او درباره راه‌اندازی این مرکز می‌گوید: مرکز سروش از سال 97برای نگهداری و بازپروری معتادان متجاهر راه‌اندازی شده است. معتادان متجاهر بعد از جمع‌آوری از سطح شهر و غربالگری به اینجا منتقل می‌شوند. ابتدا برای مددجویان پرونده الکترونیکی تشکیل و مشخصات‌شان ثبت می‌شود. براساس اطلاعات اولیه‌ای که از مددجویان به‌دست می‌آید، بسته به نوع موادی که مصرف می‌کردند و... در بخش‌های مختلفی بستری شده و درمان مخصوص به هر یک آغاز می‌شود. آنطور که او می‌گوید پزشکانی که در مرکز مستقر هستند وضعیت آنها را بررسی می‌کنند که اگر زخم باز یا بیماری‌هایی مثل هپاتیت یا اچ‌آی‌وی داشته باشند داروهای خاص دریافت کرده و روند درمان‌شان آغاز می‌شود. در کنار آن مشاوره و دوره‌های روانشناسی هم برایشان آغاز می‌شود و با خانواده‌هایشان هم ارتباط گرفته می‌شود تا زمینه‌های معتاد شدن کشف شود.

مهم‌ترین دلایل اعتیاد جوانان
اما چه عواملی باعث می‌شود تا افراد به‌سوی اعتیاد سوق پیدا کنند؟ حسین‌جانی می‌گوید: جوانانی که اینجا هستند اغلب شکست‌های عاطفی خورده‌اند یا دوست‌های ناباب داشته‌اند یا بر اثر کنجکاوی شروع به مصرف مواد‌مخدر کرده‌اند. اگر هم کارتن‌خواب باشند و با خانواده‌هایشان ارتباط نداشته و طرد شده باشند هم تلاش می‌کنیم تا با خانواده‌هایشان ارتباط بگیریم و از آنها دعوت می‌کنیم که به مرکز بیایند. اما در شهر چند میلیون نفری تهران که متأسفانه افراد زیادی در دام اعتیاد گرفتار شده‌اند، این کمپ می‌تواند پذیرای چند نفر از معتادان باشد؟ مدیر واحد مددکاری می‌گوید: ظرفیت پذیرش ما حدود 1400نفر است و افراد براساس ماده 16، بین 3تا 6‌ماه نگهداری و بازپروری می‌شوند.

تبدیل کارتن‌خواب‌ها به افراد ماهر

مددجویان در مرکز سروش علاوه بر اینکه سلامتی‌شان را به‌دست می‌آورند، مهارتی هم فرامی‌گیرند تا بعد از خروج از آنجا بتوانند شغلی داشته باشند. حسین‌جانی در این‌باره می‌گوید: در بدو ورود به مرکز، مددجویان استعدادیابی می‌شوند تا مشخش شود که چه علائقی دارند یا چه حرفه‌ای داشته‌اند و براساس آن در کارگاه‌های مختلف مثل آهنگری، خیاطی، نجاری، کار در منزل، گلخانه و... مشغول می‌شوند. افرادی هم که حرفه خاصی ندارند در اینجا مشغول به‌کار می‌شوند و شروع به یادگیری و مهارت‌آموزی می‌کنند و به آنها مدرک فنی و حرفه‌ای داده می‌شود. اما این مرکز تاکنون چقدر در رسیدن به اهدافش موفق عمل کرده و چند درصد از مددجویانی که از آنجا خارج می‌شوند دیگر به‌سوی اعتیاد نمی‌روند و زندگی سالمی را آغاز می‌کنند؟ او می‌گوید: وقتی مددجویان از اینجا خارج می‌شوند، صد درصد پاک هستند اما اینکه بهبودی‌شان ادامه‌دار باشد معلوم نیست. معمولا افرادی که مرتبه اول‌شان است بیشتر متنبه می‌شوند و سمت مواد‌مخدر نمی‌روند اما در کل زندگی سالم با خود فرد است. او می‌تواند انتخاب کند که زندگی سالمی داشته باشد یا دوباره گرفتار مواد‌مخدر شود. خانواده‌های مددجویان می‌توانند از طریق سایت   مرکز سروش به نشانی:markazsorosh.ir  با ما در ارتباط باشند.

به مسیر درست زندگی برگشتم

وحید، 39سال دارد و 2‌ماه و نیم است که در مرکز سروش حضور دارد. او که سابق در بازار تولیدکننده پیراهن مردانه بود زندگی‌اش را بر اثر اعتیاد از دست داد اما حالا مدتی است که بهبود یافته و می‌گوید می‌خواهد به مسیر درست زندگی برگردد.
او می‌گوید: حدود 12سال معتاد بودم. شروعش از بچگی بود. حدود 12، 13سالگی با مواد آشنا شدم و ادامه دادم. وقتی هم که صاحب کار شدم هم مکان داشتم و هم پول. راحت‌تر مصرف می‌کردم و اعتیادم ادامه پیدا کرد.
او درباره اینکه چطور پایش به مرکز سروش باز شد می‌گوید: من را در محله‌مان بازداشت کردند و به اینجا آوردند. اول ناراحت بودم که چرا بازداشتم کرده‌اند. اما حالا خوشحالم که در اینجا ترک کرده‌ام و حالا هم که کار می‌کنیم و وقت‌مان می‌گذرد. من بارها ترک کردم. 6سال و 6‌ماه جلسات ان‌ای می‌رفتم. هر هفته به جلسات می‌رفتم اما 6‌ماه که به این جلسه‌ها نرفتم دوباره مواد مصرف کردم و معتاد شدم.
او درباره شرایط مرکز سروش می‌گوید: روزهای اولی که به اینجا آمدم فهمیدم که اینجا با کمپ‌های دیگر فرق می‌کند. چون در اینجا مراقبم هستند. 15روز گذشت تا اینکه در کارگاه‌ها مشغول به‌کار شدم. اینجا هم وقتم می‌گذرد و هم حقوق می‌گیریم.
اما وحید و بقیه مددجویان با درد جسمانی هنگام ترک چطور کنار می‌آیند؟ او می‌گوید:اتفاقا چون مواد مصرف نمی‌کنم خیلی خوشحالم. ما در اینجا هم کار یاد می‌گیریم و هم وقت‌مان را می‌گذرانیم. در اینجا مونتاژ قطعات خودرو انجام می‌دهیم. همه دور هم نشسته‌ایم و هر کسی یک بخش از کار را انجام می‌دهد. اگر کسی کارش را درست انجام ندهد قطعه درست نمی‌شود. در اینجاست که همه تلاش می‌کنند کارشان را درست انجام دهند تا محصولی که تولید می‌شود کامل و درست باشد. همین کار کردن هم کلی به ما درس می‌دهد.
حالا دو‌ماه و نیم از حضور وحید در اینجا گذشته و مدت زیادی به زمان خروجش از مرکز باقی نمانده است. او درباره تصمیمش برای زمانی که از مرکز خارج می‌شود می‌گوید: خوشحالم که مسیر اشتباهی که قبلا رفته بودم اصلاح شده است. در زندگی آنقدر لذت‌های خوب دیگر وجود دارد که مواد مصرف کردن پیش آنها هیچ است. مواد چیزی جز بدبختی برای آدم به‌بار نمی‌آورد. قرار است در کل 3‌ماه اینجا باشم و در نهایت سراغ خانه و زندگی‌ام بروم. دوست دارم چون از بچگی در بازار کار می‌کردم بعد از اینجا دوباره به بازار برگردم و کاری را که انجام می‌دادم ادامه دهم. به آنهایی که شرایطی شبیه من را دارند توصیه می‌کنم که دنبال مواد نروید. باور کنید در زندگی آنقدر چیزهای خوب برای لذت  بردن وجود دارد که مواد‌مخدر بین آنها گم می‌شود. فقط باید هر کس راه لذت خودش را شناسایی کند.

مردی‌که با همسرش معتاد هروئین شدند
یکی دیگر از مددجویان کمپ سروش پسر جوان و محجوبی است که خیلی مودب و شمرده شمرده صحبت می‌کند. او احمدرضا -30ساله- نام دارد و می‌گوید زمانی مدرس زبان بوده اما اعتیاد کارش را به اینجا کشانده است. او می‌گوید: اول به گل اعتیاد پیدا کردم و در نهایت هروئین مصرف می‌کردم و حدود 3سال معتاد بودم. او آهی می‌کشد و درباره گذشته‌اش می‌گوید: من لیسانس دارم. مدرس زبان انگلیسی بودم. مصرف مواد را با همسرم شروع کردیم و هر دو معتاد شدیم. همسرم متولد 73و من متولد 72هستم. حالا همسرم هم کمپ است. آنقدر شرایط‌مان سخت شد که کار به اینجا کشیده شد. او وقتی به روزهایی که تازه مصرف مواد‌مخدر را شروع کرده بود فکر می‌کند فقط آه و افسوس برایش باقی می‌ماند و می‌گوید: شاید خوشی زیر دلمان زده بود. شرایط زندگی‌مان خوب بود. درآمد خوبی داشتم. اما از وقتی که شروع کردیم این اواخر روزی چند گرم هروئین مصرف می‌کردم و باید برای هر گرم هم چندصد هزار تومان خرج کرد. توی فکرمان بود که باید ترک کنیم اما نمی‌دانستیم که باید چه کار و از کجا شروع کنیم. تا اینکه من رفتم خودم را به کلانتری معرفی کردم و گفتم از شرایط زندگی‌ام خسته شده‌ام و از آنجا هم من را به کمپ سروش آوردند.
او درباره شرایط کمپ سروش می‌گوید: روز اولی که اینجا آمدم ترسیده بودم. اما بعد فهمیدم که از آن چیزی که فکرش را می‌کردم خیلی بهتر است. من اینجا برای ترک‌کردن زیاد سختی نکشیدم چون مددکاران خیلی به من کمک کردند. اینجا وقتی همدردها را می‌بینی روحیه بهتری می‌گیری. فکر می‌کردم اینجا همیشه باید زجر بکشم. اما در ادامه دیدم اوضاع بهتر است.الان شرایط و حس خوبی دارم. برای آینده تصمیمات زیادی دارم. با معتاد شدنم خیلی چیزها خراب شد. ان‌شاالله دوباره با همسرم همه‌‌چیز را بسازیم. می‌خواهم دوباره کار کنم. اعتباری که داشتم را دوباره به‌دست بیاورم. اعتماد خانواده را هم دوباره جلب کنم. در جامعه خیلی‌ها ممکن است مشکل داشته باشند یا اینکه درگیر بیماری و افسردگی باشند، اما دلیل نمی‌شود که با معتاد شدن زندگی خودمان را خراب کنیم. اعتیاد جز خراب شدن چیزی ندارد.‌



 

این خبر را به اشتراک بگذارید