مردی که در درگیری با برادرش او را به قتل رسانده بود در بازجوییها اظهار ندامت کرد
اشک ندامت خواننده قاتل
اولین جلسه تحقیق از خواننده قاتل که در درگیری، برادرش را به قتل رسانده بود، در حالی در دادسرای جنایی تهران برگزار شد که متهم با گریه مدعی شد پشیمان است و اگر زمان به عقب برمیگشت هرگز دست به این جنایت نمیزد.
بهگزارش همشهری، این پرونده برادرکشی اول مهرماه امسال در دادسرای جنایی تهران گشوده شد. ظهر آن روزیکی از پاکبانهای بوستان ولایت در حال جارو زدن بود که چشمش به جسد خونآلود مردی جوان افتاد و پلیس را خبر کرد.
با حضور تیم جنایی در محل حادثه، تحقیقات آغاز و مشخص شد که حدود 36ساعت از قتل مرد جوان میگذرد. وی با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود و شواهد نشان میداد که در جای دیگر به قتل رسیده و سپس قاتل، جسد وی را در پارک رها کرده است.
تیم جنایی در ادامه بررسیها یک کاغذ شکایت نامه در جیب شلوار مقتول پیدا کرد که نشان میداد وی روز پنجشنبه سیام شهریور از برادر کوچکتر خود شکایت کرده است. همین کافی بود تا هویت مقتول مشخص شود.
در ادامه مأموران راهی محل زندگی مقتول شدند و به تنها کسی که مشکوک شدند برادر وی بود؛ همان فردی که مقتول قبل از مرگش از او شکایت کرده بود.
برادر مقتول سعی داشت نقش بازی کرده و تحقیقات را منحرف کند اما مأموران پلیس در صندوق عقب خودروی او لکههای خون کشف کردند و همین کافی بود تا وی به قتل برادرش اعتراف کند.
او در بازجوییهای اولیه مدعی شد که از کودکی با برادرش اختلاف داشته و او همیشه پشت سرش بدگویی میکرده است.
متهم به دستور قاضی وحید ناصری بازپرس پرونده بازداشت شد و روز دوشنبه برای انجام تحقیقات بیشتر به دادسرای جنایی تهران منتقل شد.
بررسیها نشان میداد که او خواننده است و به سبک سنتی میخواند. وی در جلسه تحقیق به گریه افتاد و گفت از قتلی که مرتکب شده بهشدت پشیمان است. وی به دستور بازپرس پرونده روانه زندان شد.
گفت و گو
آرزوهایم بر باد رفت
عامل جنایت 31ساله و مجرد است. او 4سال بود که بهصورت حرفهای در زمینه موسیقی سنتی کار میکرد و آواز میخواند. قرار بود بهزودی آلبوم آهنگ هایش منتشر شود اما دستانش به خون برادرش آلوده شد و حالا همه آرزوهایش را برباد رفته میبیند. در ادامه گفتوگوی ما با او را میخوانید.
انگیزهات از قتل برادرت چه بود؟
نمیخواستم جانش را بگیرم، همهچیز در یک لحظه عصبانیت من رخ داد. چون نتوانستم خشم خودم را کنترل کنم و نمیدانید چقدر پشیمانم. نمیدانم چطور باید در چشمان مادرم نگاه کنم چون او وقتی فهمید من قاتلم دچار شوک شد. حتی اگر او مرا ببخشد، خودم هرگز نمیتوانم خودم را ببخشم.
نگفتی انگیزهات چه بود؟ بر سر چه موضوعی با برادرت درگیر شدی؟
از کودکی با برادرم اختلاف داشتم. این اواخر بین فامیل و آشنا از من بدگویی کرده بود. وی مشکلات روحی و روانی داشت و نهتنها با من بلکه با همه اعضای خانواده مدام درگیر میشد و بحث میکرد. حتی چند وقت قبل بر سر مسائل ارثیه درگیر شدیم که در نهایت خانه پدری را فروخته و سهم او را پرداختیم. حتی برایش خانهای خریدیم تا تنها زندگی کند اما او مدام پیش مادرم میآمد و ما را اذیت میکرد. روز حادثه هم بهخاطر همین اذیتهایش با یکدیگر درگیر شدیم. من او را کتک زدم و برادرم از من شکایت کرد. من که بهشدت از دست او عصبانی بودم 10دقیقه پس از شکایت او، مجددا با او درگیر شدم و با چاقو چند ضربه به وی زدم اما قصد گرفتن جان او را نداشتم.
بعد از قتل چه کردی؟
جسد را داخل صندوق عقب ماشینم قرار دادم و به سمت بوستان ولایت راه افتادم. جسد برادرم را در پارکینگ بوستان ولایت رها کردم. البته باز امید داشتم شاید زنده باشد و یک نفر او را ببیند و به بیمارستان منتقلش کند و از مرگ نجاتش بدهد اما خب همه اینها تصورات اشتباه من بود.
ظاهرا خواننده هم هستی؟
من در کارگاه طلاسازی کار میکنم اما 4سالی میشود که در کنار کارم بهصورت حرفهای در زمینه خوانندگی فعالیت می کنم. این چند وقت اخیر خیلی تمرین کرده بودم و میخواستم نخستین آهنگم را منتشر کنم و بهزودی آلبوم جدیدم را. اما خب ناخواسته دستانم به جنایت آلوده شد و آرزوهایم بر باد رفتند.
چرا بعد از قتل خودت را معرفی نکردی؟
دوبار تصمیم گرفتم راهی اداره پلیس شوم و خودم را معرفی کنم اما خب ترسیدم. از آبروریزی ترسیدم. چیزی نمانده بود آرزوهایی که در زمینه خوانندگی داشتم محقق شود. دلم میخواست تبدیل به یک خواننده معروف شوم اما خب دست به بزرگترین اشتباه زندگیم زدم.