به شما میبالیم...
امیرمحمدیعقوبپور؛ دبیرگروه«تماشاگر»
مثل تماشای فیلمی پر از امید و حال خوب، با این تفاوت که اینجا همهچیز «واقعیت» دارد، بدون کات و برداشت دوباره. همهچیز در لحظه اتفاق میافتد، بیآنکه فرصتی برای اشتباه وجود داشته باشد. مدالها و نتیجهها، یک بهانه همیشگی برای ستایش ورزشکارها هستند اما کلکسیون سختیهایی که برای بردن این جوایز بزرگ پشت سر گذاشتهاند، حتی از کلکسیون مدالها باارزشتر بهنظر میرسد. پسران و دخترانمان در هانگژو، لحظههای ناب و باشکوهی ساختهاند؛ بهخصوص در رشتههایی که انتظار درخشششان را نداشتهایم و بهخصوص در لحظههایی که انتظار رقم خوردنشان را نداشتهایم.
به آنها میبالیم؛ به واسطه همه دردهایی که کشیدند تا لبخند روی صورت جماعتی در خانه بیاورند. بهخاطر همه رنجهایی که تحمل کردند تا امروز اینجا باشند و سماجتی که به خرج دادند تا در این مسیر بمانند و زیر این پرچم رقابت کنند. به آنها و همه لحظههای خیرهکنندهای که برایمان ساختهاند میبالیم. چهکسی فکرش را میکرد یک روز با هیجانی وصفنشدنی، مشغول تماشای پرش خرک باشیم؟ چهکسی فکر میکرد روزی برای ژیمناستیک، هورا بکشیم؟ پای ایران و ورزش که وسط باشد اما، هیچچیز غیرممکن نیست. پسران و دختران ایران، با همه وجود در هانگژو مبارزه کردهاند. اینطور نبوده که همهچیز برایشان فراهم باشد و با نهایت تمرکز فعالیتهای ورزشیشان را انجام بدهند. آنها جنگیدهاند؛ روزبهروز و ثانیه به ثانیه، با دغدغههای ریز و درشتی که هر روز در مسیرشان قرار گرفته است. باید بیشتر و بیشتر از آنها حرف بزنیم؛ از مهدی الفتی که برای نخستین بار، ژیمناستیک ایران را صاحب یک مدال در بازیهای آسیایی کرد. مهدی، در تازهای را به روی ژیمناستیک ایران باز کرد. بوسه او بر پرچم کشورمان هم دلربایی کرد. پسران تنیس روی میز را هم نباید یادمان برود که بعد از 65سال، تیم ملی را در بازیهای آسیایی به مدال رساندند؛ درست همانطور که دختران قایقرانی کولاک کردند و با بزرگترین مشکلات ممکن، در بازیهای آسیایی درخشیدند؛ درست همانطور که فرانک پرتوآذر در رشته سخت و نفسگیر دوچرخهسواری، گل کاشت و روی سکوی دومی قرار گرفت. خسته نباشید دلاورها. ممنون که امیدوار ماندید و امیدوارمان کردید.
رسیدن به امر محال، به رنج محال است: جملهای که انگار، برای وصف ورزشکاران ایرانی ساخته شده است؛ آنها که از نهایتِ محال تا ممکن، دست از تلاش برنداشتند؛ ستارههای استوار روزها و شبهای نفسگیر که خیلی وقتها، دستشان خالی بوده اما همیشه با دستهایی پر از مدال به ایران برگشتهاند؛ آنها که صبورانه برای این لحظهها منتظر ماندهاند و جسورانه به طرف مدالها رفتهاند؛ سازندگان تصاویری که دیدنشان، همه را در غرور غرق میکند؛ جماعتی که لذتشان، در رنج مداوم بهدست میآید.