شد شهید و سعادتی دریافت*
به احترام «نوجوانان»ی که مداد را رها کردند و سلاح بهدست گرفتند برای دفاع از وطن
حمیدرضا محمدی
مجاهدان به تیغ سهاند: کوشنده مأجور و خسته مغفور و کشته شهید.
خواجه عبدالله انصاری
به این چهرهها نگاه کنید؛ همه برنا، همه رعنا، همه فَتا. این نوجوانان، سروهای رشید و شادابی بودند برای خود. سرحال و سرخوش و سرکیف. پر از تازگی و طراوت. بسامان و بهرونق. همهشان امیدهای آینده این سرزمین بودند. اما دشمن که حمله کرد، غیرت و حمیتشان یکسره شد حفاظت و حراست از عزت ایران. بعضیشان حتی به سن قانونی هم نرسیده بودند، اما عقلرس بودند و صاحب بلوغ و نبوغ. پس در سجلشان دست بردند تا بتوانند درس و مدرسه را به کناری گذارند و راهی جبهه شوند. خودکار و مداد را رها کردند و سلاح بهدست گرفتند. بیم و باکی در دل نداشتند. همه نوجوانانی بودند دلیر و شجیع. تنها به پاسبانی و پاسداری از مام وطن میاندیشیدند. اصلا مرگ در راه خدا را شیرینتر از هرچیزی میدانستند. سر نترسی داشتند نوجوانان آنروزگار. نه از جراحت پروا داشتند و نه از اسارت واهمه. وجودشان سرشار و سراسر بود از شور و شوق نوشیدن شربت شهادت. و آن سالهای جنگ تحمیلی، نشان داد که حماسه را همینان ساختند. اینان بودند که دفاع کردند و ایستادند و استقامت ورزیدند و بر آنچه به آن ایمان عمیق و وثیق داشتند، استوار ماندند و پای فشردند و دمی از آن عدول و نزول نکردند. نام این تازهرسان و نوجوانان تا همیشه بر تارک تاریخ ایرانزمین میدرخشد و آیندگان یادشان را به تیمن و تبرک ارجمند و ارزشمند خواهند داشت؛ چه، آنان در مصاحبت و مجالست و مؤانستاند با «الحَسَنُ و الحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّه».
* مصراعی سروده هاتف اصفهانی