کازان؛ بدون توقف!
«پایتخت سوم» روسیه، پایتخت ورزش این کشور محسوب میشود و بعد از چند تجربه میزبانی از رقابتهای بزرگ ورزشی، حالا آغوش را برای فوتبال بازی کرده است. برای ایران و اسپانیا که شاید شباهت چندانی به هم نداشته باشند اما در یک پیچ سرنوشتساز به هم برخورد کردهاند. مرکز تاتارستان، شهر تفاوتهاست. محل زندگی مسلمانان، مسیحیان و تاتارهایی که در نقطههای مختلف کازان زندگی میکنند. این منطقه از روسیه، با کنار هم قرار دادن آدمهایی با طرز فکر متفاوت در کنار هم شناخته میشود و اینبار دو تیم متفاوت، در کازان به مصاف هم میروند. اسپانیا و ایران، تفاوتهای بسیار زیادی دارند. یک تیم برای گل زدن از دقیقه یک وارد زمین میشود و تیم دیگر با هدف گل نخوردن تا دقیقه90به ورزشگاه قدم میگذارد. یک تیم ترکیبی جذاب از ستارههای بینالمللی را در اختیار دارد و تیم دیگر صاحب هیچ فوتبالیستی در لیگهای درجه یک اروپایی نیست. و البته یک تیم سرمربیاش را درست در آستانه جام تغییر داد و تیم دیگر در 7سال گذشته، همواره به سرمربی پرتغالیاش اعتماد کرده است. با همه این تفاوتها، هر دو طرف جنگ امشب امیدوارند که به خواسته مهمشان از این بازی دست پیدا کنند. شاید شرایط برای نتیجهگرفتن اسپانیا بیشتر فراهم باشد اما پسران فوتبال ایران، به تسلیمشدن در هیچ شرایطی باور ندارند.
همه آنهایی که به پیروزی بیدردسر اسپانیا در مقابل تیمملی باور دارند، همه آنهایی که با ریشخند و کنایه از ناتوانی ایران در مهار ستارههای تیزپای حریف صحبت میکنند، تنها چند روز قبل نیز پیروزی مراکش را «حتمی» میدانستند. آنها بازنده بودند و تیمملی نه. شکست دادن حریف آفریقایی «آسان» بهدست نیامد. همه جزئیات کنار هم چیده شدند تا این پیروزی دشوار حاصل شود. بازی، لحظههای نفسگیر زیادی داشت. در اولین دقیقهها، زیر بمباران مراکش زنده ماندیم و هر چقدر از زمان بازی گذشت، ضدگلوله بودن تیم را بیشتر باور کردیم. اگر هنوز رویای این تیم را دستنیافتنی میدانید، اگر هنوز به این مجموعه کمنامونشان اما مصمم اعتماد ندارید، فقط باید به دقایقی از بازی قبل نگاه کنید. به تیمی که مسابقه را وسط آتش شروع کرد و در گلستان به پایان رساند. به تیمی که حریف را به دست خودش کشت. تیمی که امشب بین وحشت از اسپانیا و تکیهکردن به آرزوهای دور و دراز، دومی را انتخاب خواهد کرد.
«صدر جدول را نمیفروشیم. نه میفروشیم و نه اجاره میدهیم». مرور جملات کارلوس کیروش، حالا از همیشه روحیهبخشتر است. یک ملت، تصویر ثبتشده گروه مرگ در پایان دور اول بازیها را کنار خودشان نگه داشتهاند تا بعدها، آن را با نسلهای تازهتر در میان بگذارند. کارلوس اما باور دارد که این تصویر، به سرعت از بین نخواهد رفت. او میخواهد بلندترین دیوار ممکن را در مقابل اسپانیاییها بسازد. دیواری از جنس پوست، گوشت و قلب. دیواری از جنس غرور و اعتماد به نفس. اگر گل مکزیکیها به آلمان، یک زلزله خفیف در این کشور بهوجود آورده، یک گل از ایران به اسپانیا، طوفانی است که همه غصهها و نگرانیهای 80میلیون نفر را با خودش به ناکجاآباد میبرد. برای رسیدن به این لحظه باشکوه، همه هواداران تیمملی هزار بار ترکیب را بالا و پایین کردهاند. هزار بار تکههای پازل را کنار هم چیدهاند. هزار بار بازیکنان را در مسیر نیمکت و زمین به حرکت درآوردهاند اما عاقبت، به این نتیجه رسیدهاند که باید به کیروش و نقشههایش اطمینان کنند. نگاه کردن به هر نقطه در شهر کازان، فرصتی برای تماشای یک بنای تاریخی با معماری منحصربهفرد است. شاید عمارتی که مرد پرتغالی برای مهار کردن حریف میسازد نیز، برای همیشه در تاریخ ثبت شود. یک نتیجه خوب، همه ایرانیها را به پرواز درمیآورد. آدمها فقط تا وقتی قادر به پرواز نبودند که فوتبال، هنوز اختراع نشده بود.