گونهشناسی آتشبیاران اختلاف قوا
محسن مهدیان؛ مدیرمسئول
دستهایی در جریان است که بین مجلس و دولت اختلاف بیندازد. همیشه هم برای اختلاف بهانه وجود دارد، اما مهمتر از این بهانهها یک خط راهبردی و کلیدی است و آن اینکه مردم بدون وفاق ملی حس کار و تلاش و خدمت را احساس نمیکنند و خلاص.
این حرف نیز هیچ دخلی به نقد و نظارت و استقلال و اختلافسلیقهها ندارد. این همه سرجای خود و لازم است و اما نفی همدلی و وحدت نمیکند؛ خلاصه تنها و تنها وفاق است که سرمایه اجتماعی میسازد.
اما خیلی وقتها این سران قوا نیستند که در نقطه اختلافند و دامنه اختلاف عمدتا در جای دیگری است. این متن گونهشناسی هیزمآوران این آتش است؛ همانها که از کاه کوه میسازند.
از دسته اول که ضدانقلاب است عبور کنیم؛ هیچ. جیره و مواجب میگیرند برای همین مأموریت. روشن است.
اما دسته دوم؛ این دسته کاسبان حاشیهاند. اینها عمدتا در رسانه دنبال جلب توجهند. هیچ هنری هم برای جذب مخاطب جز پرداختن به حواشی ندارند. سابقه اینها برمیگردد به زردنویسی رسانهای.
دسته سوم کسانیاند که آنچه از سیاست میدانند، صرفا یک گزاره ماکیاولی است که میگوید اختلاف بینداز و غلبه کن. ایندسته تصور میکنند اگر بین رقبایشان اختلاف ایجاد کنند، مردم به آنها اقبال نشان میدهند. جریان اقلیت سیاسی این روزها دنبال همین بازی است.
دسته چهارم بامزهاند. اینها فکر میکنند هر چه بزنبهادرتر باشند، وفادارترند و مدام برای بدنه تیم مقابل و رقیب شاخ و شانه میکشند. ظاهرا از کار حزبی فقط همین را یاد گرفتهاند. فضای مجازی را هم میدان مبارزه و رجزخوانی دیدهاند. اینها هم نمیدانند که ایندست وفاداریها حداقل پیش بزرگان آنها یعنی رئیسی و قالیباف خریدار ندارد.
دسته پنجم متفاوتنما هستند؛ کسانی که تلاش میکنند بگویند ما نه اینیم و نه آن. هر دو طرف را تخریب میکنند و به جان هم میاندازند تا بگویند ما متفاوتیم و به ما اعتماد کنید. جالب اینکه هیچ وقت جریان سومیها مورد اقبال و اعتماد قرار نگرفتهاند.
دسته آخر هم کسانیاند که تلاش میکنند با اختلافافکنی از 2جریان اصلی آنقدر بتراشند و حذف کنند تا جا برای آنها بالاخره در یک دسته باز شود و شاید هم به نان و نوایی برسند. البته تجربه نشان داده است که ایندسته هم همیشه آخر صفاند.
حالا چه باید کرد:
از این دستهها عبور کنیم. اصل، مخاطب است و نظارهگران صحنه. چشم باز کنیم و در این معرکه، هیزم آتش نشویم. خبری نیست جز جنگ زرگری. هیچ راهی نیست جز وفاق و فقط کار، کار و کار.