• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
دو شنبه 28 خرداد 1397
کد مطلب : 20089
+
-

ستاره فرمانفرماییان و روزگار کودکی دختری از خانواده اشراف در دوره قاجار

کودک پرجنب‌وجوش اندرونی شاهزاده

«تاریخ کودکی» از گستره‌های جذاب پژوهش‌های تاریخ اجتماعی به‌ شمار می‌آید که کمتر مورد توجه بوده است. دگرگونی‌های حوزه پرورش کودکان و زندگی و زمانه آنها در گذشته، در یک سده گذشته به اندازه‌ای گسترده بوده که آگاهی از آنها، داده‌هایی جذاب به دوستداران و پژوهشگران تاریخ وامی‌گذارد. سَتّاره فرمانفرماییان ـ پانزدهمین فرزند عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما ـ روایت‌ها و خاطره‌هایی جالب درباره روزگار کودکی در باغ و عمارت بزرگ پدری دارد. او که در کتاب «دختری از ایران» خود را بزرگ‌شده «یک حرمسرای زنانه ایرانی واقع در مجموعه‌ای بزرگ، در میان مادران متعدد و بیش از 30 خواهر و برادر و ده‌ها خدمتکار» می‌شناساند، در وصف پدر، این‌چنین می‌نویسد: «شازده‌ای که در عین استبداد، رفتاری روشنفکرمآب داشت، شرایط تحصیل را به طور یکسان، برای پسران و دخترانش فراهم می‌کرد و آنها را برای مقابله با آشوب‌ها و حوادث آینده زندگی پرورش می‌داد». او اندرونی و بیرونی عمارت بزرگ پدری را اینگونه روایت می‌کند: «اندرونی یا حرم، قسمتی از مجموعه بود که مختص همسران و فرزندان آنها بود و بیرونی که اختصاص به مردان داشت، باغ مرکزی و دیگر ساختمان‌ها و نیز محل کار پدرم و محل پذیرش مراجعین را شامل می‌شد». ستاره فرمانفرماییان، درباره همنشینی و همزیستی همسران و فرزندان این شاهزاده قاجاری در اندرونی می‌نویسد: «همسران ساکن در مجموعه، با فرزندان یکدیگر همچون فرزند خود رفتار می‌کردند و نامادری‌ها، بتول و فاطمه، از دوستان نزدیک مادرم بودند».

زندگی در اندرونی اما قاعده‌ها و ضابطه‌هایی روشن و استوار داشت؛ هر اندازه هم که عبدالحسین‌میرزا «رفتاری روشنفکرمآب» می‌داشت؛ «پدرم اجازه خروج از مجموعه را به همسرانش نمی‌داد که البته آنها هم نیازی به این کار نداشتند.» روزگار کودکی در چنان مکانی چه ویژگی‌هایی داشته است؟ ستاره فرمانفرماییان در این باره می‌نویسد: «من از بدو تولد، بچه پرجنب‌وجوشی بودم و آرام و قرار نداشتم و چون در اطرافم دختر دیگری هم‌سن‌وسال من در مجموعه نبود، از تنهایی دچار کسالت می‌شدم. مادرم که زنی به‌شدت مذهبی و سنتی بود، در مورد دختران، سختگیری بیشتری داشت اما در عین حال زنی منطقی و واقع‌بین بود و به همین دلیل برای جلب رضایت من و رفع مزاحمت از خود، خلاف عرف و سنت، به من اجازه ترک اندرونی و همبازی‌شدن با برادران تنی و ناتنی‌ام و بچه‌های خدمتکاران را می‌داد».

زندگی خانواده‌های ثروتمند و حتی متوسط در روزگار قاجار بر سبکی استوار بود که تربیت و نگهداری فرزندان را وظیفه مادر برنمی‌شمرد؛ دایه‌ها، طایه‌ها و لَله‌ها در چنان خانواده‌هایی این وظیفه را بر عهده داشتند. کودکان در چنین وضعیتی روزگار می‌گذراندند. ستاره فرمانفرماییان خاطره‌هایی در این‌باره روایت کرده است؛ هرچند پاره‌ای قاعده‌های اخلاقی و عرفی جامعه، محدودیت‌هایی را پدید می‌آورد که در برخی خانواده‌ها با تفاوت‌هایی اجرا می‌شده است؛ «در مدت بازی، زیر نظر «مشتی» که لَله و خدمتکارمان بود، پاییده می‌شدم. پدرم به همسرانش دستور داده بود تا دختران هم مانند پسران ورزش کنند. [...] تنها تمهیدی که مادرم برای همبازی‌شدن من با پسران در نظر گرفت، دوختن شلوار نمدی زردرنگی بود که باید آن را در روزهای بازی می‌پوشیدم و بدین‌وسیله مهر تأییدی بر پسربودن من به‌صورت نیمه‌وقت می‌زد.»

این خبر را به اشتراک بگذارید