• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
چهار شنبه 18 مرداد 1402
کد مطلب : 199281
+
-

توهم دانای کل در فضای مجازی

مصاحبه با عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانه‌سرا درباره شعر و اندیشه در فضای مجازی این روزها

گفت‌وگو
توهم دانای کل در فضای مجازی

فرشاد شیرزادی‌-روزنامه‌نگار

عبدالجبار کاکایی، چهره شناخته‌شده شعر و ادبیات پس از انقلاب است. او درباره فضای مجازی و ارتباطش با شعر و شاعری می‌گوید: «دستپاچگی و متحیر و مقهور فضای مجازی شدن، در کشور ما به مرور زمان از بین خواهد رفت. درست است که این فضا، متشاعرانی را معرفی می‌کند که ممکن است آنچه با عنوان شعر می‌نویسند، کلماتی باشد که هیچ ارتباطی با هم ندارند و لایک هم بخورد، اما در سوی دیگر موضوع، با سخنان زنده‌یاد ابوالحسن نجفی و منوچهر بدیعی، مترجم پیشکسوت ادبیات فرانسه و انگلیسی که عمرش دراز باد، مبنی بر اشتباه‌بودن شکستن دیکته کلمات در زبان محاوره، مخالفم. زبان محاوره شکسته، می‌تواند انتقال‌دهنده میراث فرهنگی و ادبی ما ایرانیان باشد.
زبان عنصری زنده است و نمی‌توان جلوی تغییراتش را گرفت. این زبان، زبانِ بیان احساسات و عواطف ما فارسی‌زبانان است. از این حیث نباید مته به خشخاش گذاشت و به ابزارها ایراد گرفت. یک «دوست دارم» امروز بسیار رساتر ازجمله کتابی و رسمی «دوستت دارم» کار انتقال عواطف و احساسات را بر دوش می‌کشد.» گفت‌وگوی ما با کاکایی درباره تأثیر فضای مجازی بر شعر امروز، شاعران فضای مجازی و تغییراتی است که در بیان شاعرانه و زبان فارسی توسط فضای مجازی داده شده است. بخشی از گفت‌وگویمان هم بی‌تردید، آفت‌های فضای مجازی در به قول کاکایی این «بلبشو» را برمی‌شمرد که شاید لایک‌های میلیونی هم نصیب مخاطبانش کند، اما از قضا صاحب این کلمات متشاعرانی بیش نیستند.

اگر یکی از دوستان یا نزدیکان‌تان به شما اطلاع دهد که شعری در فضای مجازی یک‌میلیون لایک خورده، واکنش شما چیست؟ آن شعر را می‌خوانید؟
به‌طور معمول آدم‌ها در فضای مجازی با تفاوت سطح آگاهی و ذوقی حضور دارند. انتقادی که به فضای مجازی دارم این است که امروز همگی به کیبورد دسترسی دارند و متأسفانه توهم دانای کل هم باعث شده همه راجع به هر موضوعی اظهارنظر کنند. گاهی اوقات شاهد آرا و نظریات متناقض و عجیب و غریب درباره آثاری که تولید شده و مطالبی که در فضای مجازی پخش می‌شود، هستیم. ‌گاه فردی زیر یک مقاله علمی و فلسفی که قبلاً نوشته شده، کامنتی می‌گذارد با غلط املایی، انشایی، دستوری و بدون اینکه کلمات نسبتی با هم داشته باشند، در مقام رد کردن آن مقاله فلسفی چند پاراگرافی اراجیف به هم می‌بافد. در حوزه‌های علمی چنین است و در حوزه آفرینش‌های ادبی هم هر کسی که دسترسی به کیبورد و گشودن یک صفحه دارد، می‌تواند انتقاد و اثرش را ارائه دهد.
ترازوی توجه عمومی معمولاً ذائقه عامه است. در جامعه ما با وجود اینکه سال‌ها از راه‌اندازی نشریات و مطبوعات می‌گذرد و سال‌هاست که شعر در محافل جدی‌تر مطرح شده، اما اجتماعات عامه مردم به مناسبت‌های مختلف به نوعی برای سرگرمی، در این محافل است. جملگی این مسائل سبب شده تا این ذائقه عامه رشد چشمگیر نداشته باشد؛ لذا یک وقت شعری در فضای مجازی اصطلاحاً وایرال و پخش می‌شود و طرف توجه قرار می‌گیرد، اما وقتی که به آن شعر مراجعه می‌کنید، می‌بینید که هیچ خاصیت هنری در آن به چشم نمی‌خورد.
اساساً عامه مردم استفاده‌ای بیشتر از یک اثر هنری و از یک سروده درخشان می‌خواهند. یک‌جورهایی می‌خواهند کلام ادبی‌ای که می‌خوانند بیان آرزوها، خواسته‌ها، عقاید و عقده‌هایشان باشد. پس هرآنچه مدنظرشان است، سریع پخش می‌کنند؛ بدون اینکه ملاحظات و التزام‌های هنری‌اش را به‌درستی درک کرده باشند.
به‌هر‌حال این ماهیت فضای مجازی است.
بله و توقع از فضای مجازی داشتن هم 100درصد درست نیست. اینجا می‌خواهم در مقام نقد سخن خودم برآیم و بگویم که بالاخره فضای مجازی، فضای گفت‌وگوی عامه مردم با یکدیگر است؛ مگر اینکه در گروه‌های خاص و فضاهای خاص‌تری، آمد و شد داشته باشیم و آنجا بنویسیم، آنجا بخوانیم و نظر بدهیم؛ در غیر ‌این صورت، فضای مجازی مانند یک شهر است؛ یعنی هر کسی با هر میزان اطلاعات و دانش خود در آن حضور دارد و اگر بخواهید به جمعیت‌ها توجه کنید به تعبیر شما ممکن است یک‌میلیون نفر بخواهند‌ کاری را ببیند که شاید تحسین از یک کار بسیار پیش پا افتاده و اتفاقاً مغلوط باشد. چه بسا از دیگر سو اثر درخشانی باشد و طرف توجه قرار بگیرد و یک‌میلیون نفر هم به آن رویکرد داشته باشند، اما قاعده نیست و استثناست.
حقی هم در اینجا پیش می‌آید با عنوان حق ندانستن و نشنیدن. در دنیای تکنولوژیک امروز، طرف می‌تواند به‌سادگی بگوید من نمی‌خواهم مطالب و فضای مجازی را دنبال کنم. نگاهتان به اینکه مثلا یک نفر می‌گوید من 3روز است گوشی‌ام را نگاه نکرده‌ام و با وصف بر اینکه هر گیرنده پیام، فرستنده است و هر شاعر و به قول شما متشاعر، به‌خودی خود رسانه است، چیست؟ یعنی شمار رسانه‌ها در جهان امروز به‌مراتب بیشتر از دیروز است. به تعداد هر گوشی لمسی می‌توانیم مدیا داشته باشیم.
هر کسی که دستش روی کیبورد است و گوشی هوشمند دارد، به تعبیر شما هم شنونده است و هم گوینده. به هر حال پیش از اینکه موبایل‌ها بیاید، دیوارها بود. یک‌بار من به شوخی می‌گفتم قبلاً دیوارهای سرویس‌های بهداشتی عمومی یا دیوارهای کوچه‌های قدیمی، با نوشته‌های روی آنها، شاخصه ذائقه عمومی بود یا حتی پشت خودروها ذائقه عمومی جامعه را می‌شد دید. در این اماکن یا دیوارها و پشت خودروها ذائقه عمومی معلوم بود. متأسفانه نهادهای فرهنگی و دولتی ما هم تلاششان این است که جمعیت بیشتری را جذب کنند، ولو اینکه سطح ذائقه عمومی بالا نرود، اما بردن مردم به سمت ارتقای ذوقی و هنری در حوزه موسیقی، سینما و شعر، لازمه‌اش تلاش‌های جدی است که باید اتفاق بیفتد. البته فضای مجازی هم به این موضوع دامن زده و دماسنجی از فهم عمومی پیش چشم ما قرار داده است. در همین فضای مجازی به مولوی شعرهایی نسبت می‌دهند؛ همینطور به سعدی و حافظ؛ شعرهایی که هیچ نسبتی با این اشخاص ندارند و ‌گاه کلام بی‌ربطی را به شخصیتی نسبت می‌دهند و همه اینها بلبشویی است که در ذائقه عمومی وجود دارد. به‌نظرم ضروری است که در فضای مجازی گروه‌هایی فعالیت داشته باشند که شبهه‌زدایی کنند. یادم هست دوره‌ای هم گروه‌هایی تشکیل شد که مبارزه با جعلیات را هدف قرار داده بود. بد نیست از این دست آگاهی‌ها در فضای مجازی ایجاد شود.
می‌دانم که ارتباط‌تان با شاعران جوان خوب است. شعر آنها را چگونه دنبال می‌کنید و احیاناً برای ارتباط با آنها چقدر از فضای مجازی بهره ‌می‌برید؟
فضای مجازی به تبع، بیشتر و راحت‌تر در دسترس ماست. گوشی هوشمندی که در دستمان است و گروه‌هایی که در آن عضو هستیم، باعث شده که ساده و راحت، گاهی دایرکت بدهند و لطف کنند و شعری را که برای نخستین‌بار منتشر می‌شود، اطلاع‌رسانی کنند. گاهی اوقات هم در محافلی برای رونمایی از مجموعه شعرها یا مجالس شعرخوانی، با آثار تازه آنها روبه‌رو می‌شوم؛ چون خودم هم‌ بانی مجلس شعرخوانی در فرهنگسرای ارسباران هستم، ارتباط‌هایی از این جنس با شعر جوانانی که آثارشان را چاپ می‌کنند، دارم.
اگر بخواهم آثار این جوانان را ارزیابی کنم، باید بگویم در این دهه آن اتفاق جدی که تصور کنیم، می‌توان برایش تعریف علمی لحاظ کرد، نیفتاده است؛ بنابراین شبیه به اتفاق‌هایی که مثلاً در دهه‌های 40و50 افتاد و جریان امواج ادبی شکل گرفت و حتی شعر اجتماعی پس از انقلاب به‌خودی خود یک جریان قابل تعریف و قابل دفاع از نظر علمی شد، ‌گویی در سال‌های اخیر هنوز رخ نداده است. درواقع ادامه همان شعری است که وجود داشته و بیشتر به سمت امروزی شدن حرکت کرده است، اما جلوه‌ای که بتوان به‌عنوان یک شاخص هنری از آن یاد کرد، هنوز دیده نشده است.
قبلاً در گفت‌وگویی عنوان کردید از آنجا که ما وارد‌کننده تکنولوژی هستیم و مصرف‌کننده، متحیر و مقهور تکنولوژی شده‌ایم و دلیل نفوذ بی‌حد و حصر فضای مجازی را در ادبیات امروز همین موضوع برشمردید. همچنان یکی از دلایل می‌تواند همین باشد؟
آفت توسعه و تکنولوژی در کشورهای جهان سوم این است که تولید‌کننده این جریان نیستند. تولید‌کننده یعنی کسی که احساس نیاز می‌کند و به سمت تولیدش گام برمی‌دارد؛ یعنی احساس نیاز نکرده‌ایم و برایمان وارد شده است. وقتی برایمان وارد شود، مثل آدم‌هایی که دستپاچه می‌شوند، این شتاب را در مواجهه با جهان پیچیده الکترونیک در همه سویه‌هایش داریم. اگر این شتاب را در صفحات ادبی، هنری و سینمایی کشورمان ترجمه کنیم تا به بسیاری از موضوعات دیگر نظر دقیق و همه سویه‌نگر بیفکنیم، تا از این دستپاچگی خارج شویم و در مسیر قرار بگیریم، به هر حال زمان می‌برد. موافقت‌ها و مخالفت‌ها و همه اتفاقاتی که پیش می‌آید از این جهت است که ما تولید‌کننده جهان جدید و جهان توسعه نیستیم و به نوعی وارد‌کننده‌اش هستیم؛ بنابراین این آفت‌ها تا مدت دیگری با ما می‌ماند؛ نه اینکه برای همیشه با ماست؛ چراکه بالاخره اندک اندک برطرف می‌شود و به آرامشی نسبی می‌رسیم. چنانچه فضای مجازی امروز را بسیار بهتر از فضای مجازی مثلاً 10سال پیش می‌بینم.
اگر مجله و روزنامه‌هایی مانند نشریه‌های دهه 70 بود، ترجیح می‌دادید شعرتان در فضای مجازی منتشر شود یا در آن نشریات؟
تفاوتی نمی‌کند. به‌نظرم در فضای مجازی هم مخاطب خودش را پیدا می‌کند. گاهی یک پست می‌گذارم، 150کامنت می‌نویسند. حدود 30، 40کامنت متعلق به کسانی است که درکی از شعر، فرهنگ و ادبیات ندارند. حدود 70نفر هم به این حوزه علاقه‌مندند و اظهار محبت و نظر می‌کنند. اما 30، 40طرفدار جدی ادبیات و شعر هم کامنت می‌گذارند؛ لذا فضای مجازی هم برای من فضای جذابی است و می‌توانم با آن مخاطبانم را پیدا کنم.

مکث
بازتاب اتفاقات زندگی در زبان

منوچهر بدیعی و ابوالحسن نجفی می گویند زبان فارسی در ادبیات و حتی در دیالوگ، مانند زبان فرانسه و انگلیسی نباید شکسته شود. به تابلوهای شهر تهران اشاره کردید. امروز نه تنها در فضای مجازی که حتی در تابلوهای شهر تهران هم می بینیم که این زبان با املای شکسته نوشته می شود. وجود بسیار زیاد «ه» به جای کسره زبان را ویران کرده است. نگاهتان به این آسیب جدی به زبان چیست؟
موافق نشکستن املاء نیستم. اتفاقاً موافقم. زبان عنصری زنده است و جریان و حیات دارد و متناسب با شرایط خودش را تغییر می دهد. اگر دقت کرده باشید، این موجود زنده (زبان فارسی) هم در طول تاریخ و در دوره های مختلف در ساختار نحوی اش، تغییر کرده است. در انتخاب و ورود و خروج واژه ها و غیره و غیره. خیلی از اتفاقاتی که در زندگی می افتد در زبان بازتاب می یابد. زبان شکسته یا محاوره، زبان بیان احساسات رایج جامعه است. احساسات طبیعی‌تر، نه زبانی که در کتاب به شکل رسمی بیان می کنیم. یعنی «دوست دارم» از یک «دوستت می دارم» واقعی تر و جذاب تر است. ایرادی ندارد که در این زبان هم اتفاقات فرهنگی و ادبی و هنری و ذوقی بیفتد. به گمانم نباید این قدر به ابزارها گیر داد و مته به خشخاش گذاشت. این نگاه سنتی که به ادبیات و زبان دیده می شود، مانند همان نوع نگاهی است که به موسیقی می شد. هشدار می دادند که از فلان دستگاه خارج نشوید. از این دستگاه به آن دستگاه نروید و از این گوشه به آن گوشه نمی توان حرکت کرد. نوعی نظام پادگانی در موسیقی ایجاد کردند که در نهایت باعث شد رشدی نداشته باشیم و به سمت انجماد و رونق موسیقی پاپ قدم برداشتیم تا آن هم با جلوه های متفاوت شکل بگیرد.
زبان محاوره هم همین طور است و نباید با آن برخورد زننده داشت. نباید فکر کنیم که ما را به مسیر غلطی می برد. درست است که تجربه های گذشته ما درست بوده، اما کوشش به نزدیک شدن به زبانی که زنده است و می تواند انتقال‌دهنده میراث فرهنگی و هنری ما باشد، کار پیچیده ای نیست. حتی گفته ام که زبان محاوره قابلیت تطبیق با موازین هنری را دارد. مشروط بر اینکه توسعه بیابد. طبیعتاً ابتدا چنین نیست اما به مروز زمان پرورش می یابد و این قابلیت در زبان محاوره به خودی خود وجود دارد.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید