• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
چهار شنبه 4 مرداد 1402
کد مطلب : 198344
+
-

میرعلمدار یار وفادار

مقتل
میرعلمدار یار وفادار

«ابن شعثاء» معروف بود به اینکه جنگاوری‌اش با 10 هزار نفر برابر است. از آن طرف هم نوجوانی از سپاه علی‌(ع) که نقاب زده بود، بدجوری داشت شامی‌ها را قلع و قمع می‌کرد. معاویه که این وضع را دید، زود به فکر ابن‌شعثاء افتاد. اما جناب جنگاور که کمی بِهش برخورده بود، قبول نمی‌کرد که با یک پسربچه بجنگد. از معاویه اصرار و از او انکار. آخر سر گفت: من 7 تا پسر دارم، یکی‌شان را می‌فرستم. نشان به آن نشان که یک پسر هیچ، هر 7پسر ابن‌شعثاء پشت سر هم مغلوب شدند. این دفعه دیگر خود ابن‌شعثاء پا پیش گذاشت و شروع به رجزخوانی کرد: «همه پسرانم را کشتی، به خدا پدر و مادرت را به عزایت می‌نشانم.» اما آخر این جنگ هم فرقی با قبلی‌هایش نداشت. وقتی جمع پدر جنگاور و 7 پسرش در آن دنیا جمع شد، امیرالمومنین(ع)، عباس جوان را از میدان صدا کرد، نقابش را کنار زد و پیشانی‌اش را بوسید.

* * *
24سال بعد، نوبت پسر معاویه بود که دهانش باز بماند. پرچم حضرت عباس(ع) هم جزو اموال غارت شده به شام آمده بود. یزید پرچم را که دید، از روی تعجب 3 بار از سر جایش بلند شد و نشست. پرسید: «این پرچم در کربلا دست کسی بوده؟» گفتند:« برادر حسین(ع)، عباس(ع).»
گفت:« تعجبم از شجاعت این پرچمدار است، پرچم را خوب نگاه کنید، تمام پارچه و چوبش جای تیر و شمشیر است، به جز دستگیره‌اش. یعنی تیرها به‌دست پرچمدار می‌خورده اما او پرچم را رها نمی‌کرده و تا آخرین توانش نگه‌اش داشته است.»‌



 

این خبر را به اشتراک بگذارید