قابِ عزا
بر مدار احترام
حمیدرضا محمدی
اینجا قرار است عـزاخـانهای مصوّر باشد. یک گالری عاشورایی با در و دیواری سیاهپوش در این روزهای منتهی به یومالحزن. میخواهیم برویم به دل تاریخ سوگواری ایرانیان معاصر به قدر و قدّ یکونیم سده اخیر و لابهلای آلبوم عزاداری گذشتگانمان تورق کنیم. نیت کردهایم با این مقصود و منظور تا هم خاطرهبازی کرده باشیم و هم سری چرخانده و نقبی زده باشیم به نسل پدرانمان. به احترام و احتشام همه سینهزنان حسینی در دهه اول محرم اینجا چراغ ماتمکدهای از جنس قاب عکس روشن است.
اینجا عزاخانهای است در پایتخت عهد قاجار. ترکیب سوگواران حاضر در تکیه، درهم است. همه هستند؛ پیر و جوان دارد، سبیلدار و ریشدار دارد، معمم و مکلا دارد، بازاری هم حتماً دارد. تکیه در کجای تهران واقع شده، عیان نیست، اما جز آدمهای سیاهپوش زلزده به عکاس و آینههایی در دوسوی عکس که نمیدانیم هنر عکاس بوده یا از سر اتفاق، اما برخی از حضار از پشت در آن افتادهاند، آنچه در این قاب جلب توجه میکند، وفور چلچراغهاست و از همین سبب، شاید بتوان اینگونه تصور کرد که عکس، ما را میبرد به پس از احداث کارخانه برق توسط حاج محمدحسن امینالضرب، یعنی دست کم در سال 1324 قمری، یعنی سال مشروطه، یعنی میانههای سلطنت مظفرالدینشاه، یعنی زمانهای که برق آمده بود و چلچراغ، روشناییآور و زینتبخش. و این همه قرار بود تکیه را هنگام عزاداری شبهای محرم روشن کنند؛ هم تعدادی از الوار چوبی آویزان شده و هم شماری از آن گذاشته شده بر زمین. خلاصه آنکه تکیهنشینان با این حجم از نور، حتی اگر نیمیشان هم نمادین بوده باشد، باید هم دلهایشان را پیوند میزدند به نورالانوار.