راز قتل مرد میانسال در دفتر کار
هادی مصطفایی-کارآگاه یکم
به تیم بررسی صحنه قتل اطلاع دادند که یک فرد میانسال در دفتر کار خود با شلیک گلوله به قتل رسیده است. کارآگاه به همراه تیم به محل اعزام شد. دفتر مورد نظر یک مرکز آموزش رانندگی بود که در منطقه نوساز شهری و در یک بلوار قرار داشت. هنوز قسمتهای زیادی در آن منطقه ساخته نشده بود و چند ساختمان دیگر هم نیمهکاره و در حال ساخت بودند. در طبقه همکف چند میز و صندلی برای انجام کارهای ثبتنام مراجعین و غیره پیشبینی کرده بودند. نیمطبقهای هم در قسمت بالای همکف قرار داشت که دفتر مدیر شرکت محسوب میشد. در گوشه دفتر بالا، یک زیرانداز پهن بود و وسایل چای و استعمال مواد روی آن دیده میشد. کارآگاه با کسی که متوجه قتل شده و موضوع را به پلیس اطلاع داده بود صحبت کرد. آبدارچی شرکت و شریک مدیر هم در صحنه حاضر بودند. با ماموران هماهنگ کرد که هر سه را به اداره آگاهی ببرند.
اظهارات آبدارچی:.... ساعت حدود 7عصر همه رفتند، من هم طبق معمول وسایل چای و مصرف مواد را برای مدیر و شریک وی فراهم کردم. ساعت هفتونیم گفتم اگر کاری ندارید من بروم. گفتند برو. با موتورسیکلت خودم را به خانه رساندم. دقایقی بعد از ساعت 9 بود که همسر مقتول تماس گرفت و گفت شوهرش جواب تلفن را نمیدهد و از من پرسید خبری دارم یا نه. من هم گفتم که هفت و نیم به خانه آمدهام و او با شریکش در شرکت بودند. تا اینکه ساعت نزدیک ده و نیم برادر وی تماس گرفت و گفت در شرکت بسته و ماشین برادرش جلوی شرکت است. از من خواست تا کلید را ببرم و در را باز کنیم.
اظهارات برادر:.... ساعت حدود نه و نیم همسر برادرم تماس گرفت. او نگران بود. گفت که شوهرش جواب تلفن را نمیدهد و امشب قرار بود بهموقع بیاید تا برویم برای دخترم که شاگرد اول شده گوشی بخریم... او با شریک و آبدارچی هم صحبت کرده بود و آنها گفته بودند که با وی در شرکت خداحافظی کردهاند. خودم را به محل رساندم، با آبدارچی تماس گرفتم که کلید بیاورد... وقتی بالا رفتیم در دفتر با آن صحنه روبهرو شدیم... .
اظهارت شریک:... پس از اینکه آبدارچی رفت مشغول استعمال مواد شدیم. قدری راجع به امور شرکت صحبت کردیم... ساعت حدود یک ربع به 9من گفتم میخواهم بروم. به او گفتم تو نمیخواهی بروی که گفت با یک نفر قرار دارم، باید منتظر او شوم تا بیاید. من خداحافظی کردم و بیرون آمدم... متوجه شدم سوییچ را در دفتر جا گذاشتهام. برگشتم و آن را برداشتم و سپس با ماشین خود به منزل برگشتم... نیم ساعت بعد همسر وی تماس گرفت و راجع به شوهرش پرسید که گفتم من نیمساعت قبل، از وی در شرکت جدا شدم. بعد هم که اطلاع دادند که به قتل رسیده و خودم را رساندم.
سؤال
کارآگاه از هر سه نفر خواست تا وسایل شخصی خود را روی میز بگذارند. نگاهی دوباره به عکسهای صحنه که با گوشی گرفته بود انداخت و سپس یکی از آنها را به اتهام قتل بازداشت کرد. شما بگویید چهکسی را ؟ و به چه دلیل؟
پاسخهایتان را از طریق پیامک به شماره 09963137565 ارسال کنید. به 3نفر از افرادی که پاسخ درست را ارسال کرده باشند به قید قرعه کارت هدیه 500هزارتومانی اهدا میشود.
پاسخ معمای شماره یک
کارآگاه با بررسی نشانهها در صحنه جرم و رویت آزمایش محتویات لیوانها چند سرنخ مهم پیدا کرد:
نوشیدنیها سمی بودند. غلظت سم در لیوانی که نوشیدنی آن کمرنگتر بود، بیشتر بود. کارآگاه نتیجه گرفت غیراز نوشیدنی که از دکه خریداری شده، چیز دیگری هم به لیوانها اضافه شده. ادامه بررسیها کارآگاه را مطمئن کرد به نوشیدنیها یخ اضافه شده. اول اینکه دکهدار اظهار کرده یخچالش خراب بوده و نوشیدنیها را گرم فروخته و در آن هوای گرم نوشیدنی باید خنک میشده. دوم قسمتی از رومیزی خیس بود، وقتی یک ظرف حاوی یخ باشد و در محلی گرم و مرطوب قرار گیرد روی دیواره بیرونی قطرههای آب تشکیل شده و پایین میریزد و این لک مربوط به ظرف یخ است که آنجا قرار داشته. سوم در صحنه جرم، جایخی شسته شده دید. با توجه به این سرنخها کارآگاه یقین پیدا کرد سم در یخها بوده و پس از اضافه شدن به نوشیدنیها آب شده و سم هم در آنها حل شده است. آرش بهخاطر گرما نوشیدنی را قبل از آب شدن کامل یخها خورده. به همین علت نوشیدنی او بعد از آب شدن یخها رقیقتر شده و خودش هم کمتر مسموم شده. کارآگاه حمید را بهعنوان قاتل دستگیر کرد چون او اعلام کرده یخچال باغ خالی است و دوستانش حتما نوشیدنی میخرند. او پس از ورود به صحنه جرم درحالیکه دوستانش در حال جان دادن بودهاند جایخی را شسته تا ماجرای یخهای سمی را از دید دیگران پنهان کند. انگیزه قتل: این سه نفر در همان کوه نزدیک باغ دنبال گنج بودند و نشانههایی هم پیدا کرده بودند، حمید برای اینکه آن دو را از سر راه بردارد نقشه قتل را کشید.