محسن رستگار-روزنامهنگار
اول وقت بود. در اتوبان تهران- قم، با اصرار دوستان، با وجود خستگی و برخلاف میل باطنی، برای نماز نگهداشتیم. خب بین راه بود و امکانات درست و درمانی برای وضو و نماز نداشت.
با زحمت وضو را گرفتم و به دوستان همراه پیوستم.
از قضا یکی از دوستان هم روحانی بود و در محراب نماز را اقامه کرده بود.
یکی، دو نفر هم به او اقتدا کرده بودند.
من هم نماز را بستم.
اما با اجازه خدا، بیشتر حواسم به دور و برم بود. -خدا از تقصیرات ما بگذرد.
یک مسافر دیگر هم از راه رسید.
اما به جای اینکه اول قامت ببندد، بقیه مردم را با صدای بلند دعوت به نماز جماعت میکرد:
«ثواب داره، مومنین، خدا خیرتون بده، خدا امواتتونرو بیامرزه، برسید به نماز جماعت. صف رو به خانمها هم برسونید که از ثواب بهره ببرند و... .»
ماشاءالله! یک تنه، نمازگزارها را به 20، 30 نفر رساند.
نمازها را از یک نماز بیرمق فرادا، به جماعت پررونق تبدیل کرد.
بین 2 نماز هم دعای فرج را خواند و همه همراهی کردند.
من اما ایستاده بودم و اقامه کردن نماز را میدیدم.
با خودم دو، دوتا، چهارتا میکردم که واقعا این بنده خدا نماز را واقعا اقامه کرد، یا دوست روحانی خودم؟!
البته که در اصل و کیفیتش دوست روحانیام نقش کلیدی داشت، اما وقتی آن عزیز به جمع اضافه شد، تازه آن نماز پاگرفت و بقیه هم فرصت عبادت جمعی را پیدا کردند.
در زیارت عاشورا میخوانیم:
فأسأل الله أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره
از خدا میخواهیم ما را با امام معصوم همراه کند.
این همراهی چند طور میتواند باشد:
مثل من در نماز، که همهاش متوجه اطراف بودم و عملا همراهی نداشتم.
مثل 2 نفر دوستی که اول به امام جماعت پیوسته بودند.
مثل آن عزیزی که زمینه را مهیای بهرهمندی همه کرد.
* میخواهم این نکته را بگویم که آن «معیّت» و همراهی با امام معصوم(ع) شاید از نوع دیگری است که ما تا به حال به آن فکر نکرده باشیم.
یقینا امام(ع) تماشاچی نمیخواهد.
فقط اقتداکننده هم نمیخواهد.
اما از آن نوع سوم را چه؟! به نظرم چرا.
حالا ما چه کارهایی برای «معیّت» و همراهی با امام میتوانیم انجام دهیم؟
کربلای امروز ما کجاست؟
و امام منتظر چه نوع همراهی ماست؟
زیر پرچم حضرت زینب (س)
یکی از «معیّت»های جدی با امام معصوم(ع) را حضرت زینب(س) رقم زد. آنجا که بچهها و خانمها را در آن شب بلا جمع کرد. آنجا که بساط ابنزیاد و یزید را با خطبههای آتشین خود بر هم زد. و آنجا که آن جمله معروف را در ناکامی و خواری یزید و زیبایی صحنه عاشورا سر داد:
«ما رأیت إلا جمیلا» (جز زیبایی ندیدم)
این جمله حضرت زینب(س) یک درس کلیدی به ما میدهد: در اوج مصیبت هم زیبا ببین!
این همان ایمان و امیدی است که امروز کلید گشایش قفلهای بسته کشور است.
به نظر میرسد یکی از «معیّت»های جدیای که ما در ایام محرم میتوانیم با امام معصوم(ع) داشته باشیم، با
درس گرفتن از بانوی کربلا، استفاده از همین کلید باشد؛ کلید زیبا دیدن!
زیبا دیدن چند نکته دارد:
چشم زیبابین میخواهد، چشم موحد میخواهد، چشم مومن میخواهد، چشم امیدوار میخواهد.
امروز کشور ما این چشم را نیاز دارد.
خوبیها را ببینیم، پیشرفتها را ببینیم، نقاط قوت را ببینیم.
از بدیها ناامید نشویم، از بدیها مأیوس و بیعمل نشویم، از بدیها فرار نکنیم.
«معیّت» امروز نگاه خوب میخواهد. و بعد هم بازگویی و دعوت دیگران به زیبا دیدن و دیدن زیباییها.
پس دست به کار شویم و مانند آن عزیزی که زمینه را برای همراهی نمازگزاران هموار میکرد، «معیت» را به گونهای جدید تفسیر کنیم. خوب ببینیم و دست دیگران را هم بگیریم که خوب ببینند.
در معیّتِ نگاه زیبا
در همینه زمینه :