عید برافراشتن دست عدالت
مریم ساحلی
فردا عید است. روزی که آبهای جهان از روشنای برکه غدیر نشان دارند و ریگهای بیابان در گوش بادها روایت برافراشتن یک دست را زمزمه میکنند؛ دستی عادل که آخرین پیامبر خدا آن را بالا برد و آسمان شاهد بود و خورشید و مردمانی که از طواف خانه خدا بازمیگشتند آن روز.
طنین آوای حضرت رسول در زمین و زمان پیچید: «پس هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست.»
و سرانجام از حاضران خواست تا این پیام را به غایبان برسانند.
و اما اکنون از پس ۱۴ قرن این پیام به ما رسیده است، ما که هر روز 5 بار در اقامه نمازهامان گواهی میدهیم به ولایتش.
ما که «یا علی مدد» به وقت دشواری ورد زبانمان است و میبالیم بهخود که شیعه او هستیم و فردا که عید ولایت اوست، جانمان چراغان میشود. لبخند مینشانیم بر لب و به دیدار سادات میرویم. نقل و نبات به هم تعارف میکنیم و مبارک باد میگوییم.
فردا عید ولایت مردیست که روایت جوانمردی و عدالتش در امتداد قرون جاریست. امیری که حواسش به روغن چراغ بیتالمال بود تا جز برای امورات مسلمین نسوزد. فردا عید است، عید ولایت مولایی که شبهنگام، انبان نان به دوش میکشید و راهی خانه فقرا میشد و در وصیتش فرمود: «خدا را! خدا را! درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بیسرپرست بمانند.»
فردا عید است. عید ولایت امیری که کفشی مندرس نزد او از حکومت بر مردم محبوبتر بود مگر آنکه حقّی را با آن به پا دارد یا باطلی را دفع کند.
فردا عید است، عیدمان مبارک باشد و یقیناً روزگارمان هم مبارک میشود اگر همگان در مسیر پیروی از او نه به حرف که به عمل قدم برداریم.