دیالوگ
مسیر سبز
فرانک دارابونت
من خسته ام رئیس! خسته از این راه! مثل یه پرستو که توی بارون باشه! خسته از نداشتن رفیق خسته از این که نمی فهمم از کجا اومدم و قراره کجا برم! و از همه بیشتر از زشتی هایی که این مردم با هم انجام میدن خسته ام رئیس! از این همه درد و رنجی که توی این دنیاست خسته ام! انگار توی مغزم شیشه خورده ریخته باشن! می فهمی؟