
فریماه فرجامی در ۷۱سالگی از دنیا رفت
پرده آخر

سعید مروتی-روزنامهنگار
فریماه فرجامی در 71سالگی درگذشت. او که از آخرین روزهای خرداد بر اثر عوارض سکته در حالت کما و بیهوشی در بیمارستان بستری بود نهم تیرماه چشم از جهان فروبست. فرجامی که دانشآموخته دانشکده هنرهای دراماتیک بود از سال۱۳۵۵ با گویندگی نمایشهای رادیویی و بازی در نمایش تلویزیونی «آدمک مومی» فعالیت هنری خود را آغاز کرد و در سال۱۳۵۹ با فیلم «گفت هر سه نفرشان» (غلامعلی عرفان) وارد عرصه سینما شد. او بهجز بازی در12سریال تلویزیونی و 14تئاتر، نقشآفرینی در20فیلم سینمایی را نیز در کارنامه دارد؛ ازجمله «خط قرمز»، «اجارهنشینها»، «پرده آخر»، «سرب»، «نرگس» و «مادر». آخرین حضور او بر پرده سینما در فیلم «لامینور» (داریوش مهرجویی) رقم خورد. فرجامی برنده سیمرغ بلورین نقش اول زن برای «پرده آخر» و برنده 2دیپلم افتخار برای «نرگس» و «سرب» از جشنواره فیلم فجر بود. وی سالهای طولانیای بود که از بازیگری فاصله گرفته بود، ولی جایگاهش به واسطه کارنامه درخشانش در دهه 60 و ابتدای دهه 70، بهعنوان یکی از بازیگران شاخص پس از انقلاب، محفوظ بود.
کارنامه ناتمام
فرجامی از مهمترین بازیگران زن سینمای بعد از انقلاب بود و نخستین چهره مهم زن سینمای پس از انقلاب که هیچ پیشینهای در سینمای قبل از انقلاب نداشت (پروانه معصومی، فخری خوروش و سوسن تسلیمی با سابقه فعالیت در سینمای پیش از انقلاب در دهه 60به فعالیت پرداخته بودند.) حالا که از دنیا رفته، همه با حسرت درباره بازیگری حرف میزنند که کارنامهاش ناتمام ماند. فرجامی در ۷۱سالگی از دنیا رفت، ولی فعالیتش بهعنوان بازیگر، حدود ربع قرن بود که تمامشده بود؛ بازیگری که زمانی جلوی دوربین رفت که هنوز تکلیف سینما روشن نبود و همین بلاتکلیفی باعث شد 2فیلم اول کارنامه فرجامی اکران نشوند. «گفت هر سه نفرشان» و «خط قرمز» اکران عمومی نشدند و آنچه مقدمه شهرت و شناخت تماشاگر از فرجامی شد، ملودرام تلخ علیرضا داوودنژاد بود. فریماه فرجامی با «بیپناه» دیده شد؛ ملودرامی با پسزمینه اعتیاد که فرجامی در آن نقش زنی آسیبدیده را ایفا میکرد. پس از ناکام ماندن نخستین تجربه مشترک فرجامی و کیمیایی در فیلم خط قرمز، «تیغ و ابریشم» توجه عمومی را به بازیگری با استعداد که صحنه را از آن خود میکند و با حس و حساسیت فراز و نشیبهای یک کاراکتر غریب را به باور مینشاند، آشنا کرد. فرجامی در نقش سوسن مکاشی، مقابل فرامرز صدیقی (بازپرس جلالی) در فرصتهای محدودی که مییافت، با هدایت مسعود کیمیایی، تصویری متفاوت از زن در سینمای دهه60 را به نمایش گذاشت؛ تصویری که تقریبا هیچ ربطی به آنچه در آن سالها از زنان ترسیم میشد، نداشت؛ زن رنج کشیده و قربانی اعتیادی که درگیر بازی بزرگ و مرگباری شده بود و مرگش یکی از لحظات تراژیک اثر را رقم میزد. تیغ و ابریشم فیلم محبوب منتقدان دهه 60 نبود، ولی جایگاه فرجامی را در سینمای ایران تثبیت کرد. بازی در نقش مونس فیلم «سرب» سومین و پرحاصلترین همکاری فرجامی با مسعود کیمیایی بود. پرسونای زن رنجکشیدهای که گویی سرنوشت محتومش دربهدری و بیپناهی است در فصل جدایی از همسرش دانیال، یکی از فرازهای عاطفی فیلم سرب و از سکانسهای بهیادماندنی سینمای دهه 60 است. یک دیپلم افتخار از جشنواره هفتم برای فرجامی کمترین تقدیر برای تلاش بازیگری بود که در سطحی فراتر از همکارانش در دهه60 فعالیت میکرد. پس از ناکام و نیمهکاره ماندن چهارمین همکاری فرجامی با کیمیایی در «دندان مار» (که به اجبار، و پس از شروع فیلمبرداری از پروژه کنار رفت و جای خود را به گلچهره سجادیه داد)، بازی در فیلم فاخری چون «پرده آخر» فرجامی را در شمایلی نزدیک به سیمای خودش و در فضایی متفاوت از کارهای قبلیاش، در نقش زنی که درگیر توطئههای پیچیده بستگان همسر درگذشتهاش میشود، نشان میدهد؛ نقشآفرینیای که تنها سیمرغ بلورین زندگی فرجامی را برایش به همراه آورد. نقطه اوج فعالیت سینمایی فرجامی یک سال بعد با «نرگس» رقم خورد. آفاق با بازی فریماه فرجامی، یکی از خوشپرداختترین کاراکترهای زن سینمای پس از انقلاب و احتمالا بهترین شخصیتی است که بنیاعتماد در تمام سالهای فعالیتش آفریده است. تصویر زن رنجکشیده جنوب شهری که این بار با پیشینهای از خلافکاری همراه شده بود، درواقع تصویر بهروز شده زنان حاشیهنشین دهه 50را بازتاب میداد. اتفاق تراژیک انتهای فیلم نرگس، به نوعی حکم پایان درخشش فریماه فرجامی را بر پرده سینما داشت. فرجامی پس از آن تقریباً در هیچ فیلم مهم دیگری بازی نکرد و تصویری که در انتهای دهه70 از او در «آب و آتش» دیدیم، غافلگیرکننده بود. پیش از آن در 2فیلم مهم و خاطرهانگیز دهه شصت، «اجارهنشینها» ی مهرجویی و «مادر» حاتمی نقشهایی بر عهده گرفته بود که حضورش در مادر بیشتر در یادها ماند و تمام این سالها با همین نقشها به یاد آورده میشد. فاصله گرفتن از فعالیت هنری، که نه حاصل تصمیم شخصی، که محصول جبر روزگار بود، سینمای ایران را سالها از حضور بازیگری خوشقریحه و توانا محروم کرد و این سالهای آخر هم بیشتر به بیماری گذشت تا که جمعهشب خبر رسید داستان فرجامی تمام شد؛ پرده آخر بازیگری که کارنامهاش به معنای مطلق کلمه ناتمام ماند.