دیالوگ
پری
داریوش مهرجویی
نوشتن یهحال غریبی داره. ذهنو متوجه کاری میکنی که ورای توئه. اینجام نفس یهجوری نابود میشه و این شور و ولوله، این قدمزدنها و یه دفعه یه چیزی به فکرت میرسه، یه فکر میآد تو کله ت، میپری طرف میز و قلم و کاغذ...کو؟ کو؟ قلمم کو؟ صبرکن، من هردفعه خواستم یهچیزی بنویسم، درست وقت بزنگاه قلم نیست .
در همینه زمینه :