جورج الیوت
آقای مِیسی که شک نداشت حرف هایش شنیده شده است، مکثی کرد تا شاید جوابی به نشانه تشکر بشنود، ولی مارنر ساکت ماند و هیچ نگفت. البته متوجه بود که پیرمرد حسن نیت دارد و در عالم همسایگی می خواهد محبت کند، اما این محبت برای سایلاس مارنر در حکم آفتابی بود که بر بیچارگان می افتد؛ احساس می کرد این آفتاب خیلی از او دور است.
سایلاس مارنر
در همینه زمینه :
بوک مارک
بوک مارک