• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
پنج شنبه 11 خرداد 1402
کد مطلب : 193470
+
-

گفت‌وگو با «ملیکا گلی» که از کودکی رؤیای نوشتن در سر داشت

فکرهای بکر «من خنگالو»

فکرهای بکر «من خنگالو»

شهره کیانوش راد-روزنامه‌نگار

جلسه‌های کتاب‌خوانی که هر هفته در آن شرکت می‌کرد، زمینه‌ای شد تا به نویسندگی علاقه پیدا کند. اعضای این دورهمی سه نفره، ملیکا، پدر و مادرش بودند. او نخستین کتابش را درهفت سالگی نوشت و وقتی به نوجوانی رسید توانست کتاب‌های بیش‌تری بخواند، بنویسد و چاپ کند. فکرهای بکر ملیکای نوجوان در مجموعه کتاب‌های«من خنگالو» نشان‌دهنده‌ی عشق و علاقه‌ی او به نویسندگی است. ملیکا گلی متولد اسفند 1377است و به‌عنوان موفق‌ترین نویسنده‌ی کودک و خردسال‌ترین واقف جهان شناخته می‌شود. او که اکنون مادر دختری سه سال و نیمه است ماجرای کتاب‌خوان شدن، نویسندگی و وقف آثارش را برایمان توضیح می‌دهد.

نوجوانی نخستین کتابی که نوشتم!
هفت‌ساله بودم که با تشویق پدر و مادرم که نویسنده بوده و هستند، شروع به نوشتن کردم. نخستین کتاب مستقلم «رئیس جدید» بود. وقتی کتابم چاپ شد، کلی ذوق کردم و دلم خواست باز هم بنویسم. باسواد که شدم، شوق نوشتن و کتاب خواندن در من بیش‌تر شد. در خانه‌ی ما هر هفته جلسه‌ی خانوادگی نقد و بررسی داستان برگزار می‌شد. کل روزهای هفته در انتظار رسیدن آخرهفته بودم تا در کنار مامان و بابا، خاطرات و داستان‌های کوتاهی را که نوشته بودم بخوانم. در عالم بچگی احساس می‌کردم رقابتی بین من با پدر و مادرم شکل گرفته و این حس خوبی به من می‌داد و انگیزه‌ی نوشتن را در من بیش‌تر می‌کرد.

کوچک‌ترین واقف
وقتی به سن و سال شما بودم، یک روز پشت چراغ قرمز توجهم به بچه‌هایی جلب شد که سر و وضع نامرتبی داشتند. اغلب آن‌ها گل‌فروش بودند و برخی هم دستمال به‌دست، شیشه‌ی ماشین‌ها را پاک می‌کردند. با خودم گفتم که چه‌طور ممکن است بچه‌ای به این سن و سال از صبح تا شب سرچهارراه کار کند! آن‌ها مدرسه نمی‌روند؟ پدرم در پاسخ به سؤال من گفت: «شاید پدر و مادر ندارند، شاید وضع مالی‌شان خوب نیست و مجبورند کار کنند.» اما این پاسخ، ذهن من را بیش‌تر آشفته کرد. دلم می‌خواست بتوانم برای آن‌ها کاری کنم. وقتی نخستین جایزه‌ی داستان‌نویسی را گرفتم، اعلام کردم که این جایزه را به نیت کودکان کار وقف می‌کنم. بعد از آن تصمیم گرفتم همه حق‌التألیف و ترجمه‌ی آثارم را به کودکان کار اختصاص دهم. چندین بار و در مراسم مختلف من را دعوت و هربار جوایزی مثل ربع سکه، تمام سکه، پول نقد به من اهدا کردند، اما همه‌ی این جوایز را به کودکان کار هدیه دادم؛ حتی وقتی اداره‌ی اوقاف استان خراسان رضوی در 13سالگی به من فیش حج اهدا کرد، باز هم تصویر کودکانی که از درس و آموختن محروم شده بودند جلوی چشمم رژه رفت و آن را برای تأمین هزینه‌ی کودکان کار اختصاص دادم. در رکوردهای ملی ایران نام من به‌عنوان خردسال‌ترین واقف جهان ثبت شده است. تنها هدفم این است که توجه مردم و مسئولان را به کودکان کار جلب کنم. می‌خواستم با این کار قدمی در راه فرهنگ‌سازی بردارم تا کودکان از امکانات آموزشی و زندگی شاد بهره‌مند شوند.

کتاب را می‌خوردم!
مادرم می‌گفت ملیکا کتاب را نمی‌خواند، کتاب را می‌خورد! راست می‌گفت. گاهی چندین‌بار یک کتاب را می‌خواندم. زیر جمله‌هایی که خوشم می‌آمد خط می‌کشیدم و آن‌ها را در دفترچه‌ای یادداشت می‌کردم. نخستین کتاب‌هایی که خواندم مجموعه داستان‌های هانس کریستین اندرسن بود. عاشق کتاب دختر کبریت‌فروش بودم. به کتاب شازده کوچولو (نوشته‌ی آنتوان دوسنت اگزوپری) خیلی علاقه داشتم و هنوز این‌قدر این کتاب برایم جذاب است که هرازگاهی آن را ورق می‌زنم و می‌خوانم و بازهم نکته‌های جدیدی را می‌بینم. پدر و مادرم من را در این مسیر روشن قرار دادند. حالا من هم برای دخترم کتاب می‌خوانم تا او را با این یار دوست‌داشتنی آشنا کنم.

 کتاب نخوان‌ها چه کنند؟
اگر دوست دارید نویسنده شوید، باید کتاب‌خوان باشید. آن‌قدر بخوانید تا ذهن شما برای نوشتن آماده شود و به اصطلاح، قلمتان راه بیفتد. نوشتن را از خاطرات خودتان شروع کنید.خاطرات تلخ، شیرین و اتفاق‌های طنزی را که برایتان افتاده بنویسید؛ حتی می‌توانید نوشتن خاطرات روزانه‌ی خود را شروع کنید؛ اما اگر حوصله‌ی کتاب خواندن ندارید، از کتاب‌های صوتی استفاده کنید. گوش‌کردن، ولع خواندن را در شما بیش‌تر می‌کند. آن‌قدر کتاب‌های متنوع وجود دارد که شما می‌توانید بسته به نوع علاقه‌ی خود کتاب مورد نظرتان را پیدا کنید. فقط کافی است اراده کنید و به سمت کتاب بروید.

«من خنگالو»

رئیس جدید، ماهی مغرور، شاهزاده خانم نازک نارنجی، دوچرخه، زیباترین عروسک دنیا، خوشگل‌تر از همیشه، خیاط خیاط، عروس، فرار، کلاغه به خونه‌اش نرسید، دفعه‌ی آخر، بابای پولدار، عروسک شکمو، گنجشک‌ها و کلاغ‌ها، خانم فیل، تصمیم قشنگ ماهی‌ها، خانم قو، خانم رباط و مجموعه‌ی 5جلدی فکرهای بکر «من خنگالو» از آثار چاپ شده ملیکا گلی است که اغلب آن‌ها را در دوران کودکی و نوجوانی نوشته و به چاپ رسانده‌است. برخی از داستان‌های این کتاب‌ها براساس خاطرات دوران کودکی‌ ملیکاست؛ خاطرات بامزه‌ای که هر کدام از ما از دوران نوجوانی و کودکی داریم و اگر همت کنیم و علاقه به نوشتن داشته باشیم می‌توانند به داستان‌هایی جذاب و خواندنی برای سایر هم‌سن و سالانمان تبدیل شوند.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :