• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
دو شنبه 1 خرداد 1402
کد مطلب : 192408
+
-

حرف‌زدن روی کاغذ

اگر می‌توانید حرف بزنید، پس حتماً می‌توانید بنویسید

آموزش‌های نویسندگی
حرف‌زدن روی کاغذ

ژول سالزمن -مترجم: فرنوش جزینی

آیا تابه‌حال با کسی که لکنت زبان دارد برخورد کرده‌اید؟ توجه کرده‌اید که برای ادای یک واژه چه تلاشی می‌کند؟ اغلب از ترس این قضیه زبان را در دهانش حبس می‌کند، گویی به‌خود می‌گوید: «اگر اشتباه کنم چه می‌شود؟ اصلاً بهتر که هیچ نگویم.» همین امر دقیقاً زمانی صادق است که قصد دارید نخستین کارتان، کامل‌ترین کار باشد. هرآنچه فکر و ایده در سردارید فراموش کرده و دست ازکار می‌کشید. در واقع روی کاغذ به لکنت می‌افتید. بعد از آن هم روشن است چه اتفاقی می‌افتد. به‌سرعت دست از کار کشیده و دیگر نمی‌توانید ادامه دهید. در واقع بدین‌وسیله سریع‌ترین و کوتاه‌ترین راه برای سرد شدن و دست ازکار کشیدن را انتخاب کرده و طبیعی است مجدداً شروع به طفره رفتن می‌کنید. پس چگونه بدون کمال‌خواهی تا سرحدمرگ می‌توان نوشت؟ پاسخی بسیار ساده دارد.

مواظب خطرناک‌ترین وضعیت فکری باشید
شما ابداً چیزی «نمی‌نویسید». فقط روی کاغذ «حرف می‌زنید». به‌جای اینکه به‌خود بگویید «باید کامل‌ترین کار را انجام دهم، اما نمی‌دانم چگونه؟» بگویید، «روی کاغذ فقط حرف می‌زنم. هرچه بیشتر حرف بزنم شانس بیشتری برای تسلط و بهتر گفتن دارم. بعد می‌توان بازگشت و درآخر آن را تصحیح کرد ـ ولی بعد از اینکه آن را گفتم!» بیایید به این شیوه فکر کنیم: آیا وقتی مشغول صحبت با کسی هستید، بعد از ادای چند کلام توقف می‌کنید و می‌گویید: «نه، این نبود؟» البته که نه. شما چنین کاری نمی‌کنید. فقط ادامه می‌دهید. پس چرا سعی نکنید این روش را امتحان کنید؟ سعی کنید بدترین چیزهایی را که ممکن است در وهله اول بگویید، مجسم کنید. مطمئناً وقتی درحال حرف زدن هستید، به‌دنبال کامل و بی‌عیب حرف زدن نیستید. برعکس، زمانی که به‌خود می‌گویید «می‌خواهم چیزی بنویسم»، خطرناک‌ترین وضعیت فکری را به‌وجود می‌آورید؛ این واژه شما را نگران و عصبی کرده و باعث خواهد شد که قبل از نوشتن حتی نخستین کلمه، دست از آن بکشید. وقتی می‌گویید «می‌خواهم راجع به موضوعی حرف بزنم»، طبیعی‌ترین کار ممکن را انجام داده‌اید و کمترین هیجانات و دلواپسی‌ها را با خود همراه کرده‌اید.

طلا جایی در میان شن‌هاست!
سال‌ها قبل خیلی پیش‌تر از آنکه حتی درباره نوشتنِ چنین مطلبی فکر کرده باشم، شخصی در یک مهمانی از من پرسید: «چرا نمی‌توانم بنویسم؟» اصلاً سؤال ساده‌ای نبود، خود من هم به‌سرعت متوجه شدم جواب آن را نمی‌دانم. عاقبت بعد از پانزده دقیقه حرف‌های بی‌ربط زدن، گفتم:«ببین، اگر توانایی حرف زدن داری، پس حتماً می‌توانی بنویسی.» به‌کلی گیج شده بودم، تا به آن لحظه چنین کلامی نشنیده بودم، نمی‌دانستم ازکجا، آن هم بعد از یک ربع ور ور کردن و بیهوده حرف زدن، یکباره چنین حرف جالبی از دهانم خارج شد، پس به‌سرعت آن را نوشتم! این جمله می‌گفت، اجازه دهید پرقدرت‌ترین درس این کتاب را به شما معرفی کنم: ور...ور...ور...ور... خودشه.
به‌عبارت دیگر هرچه بیشتر روی کاغذ «حرف بزنید» ـ بدون مکث و تأمل برای قضاوت یا نقد ـ شانس بیشتری برای انجام یک کار باارزش دارید. بعد می‌توانید برگردید و آن را اصلاح و ویرایش کنید.شما همانند معدنکاری هستید که به‌سختی تلاش می‌کند و به‌طور منظم شن و ماسه‌ها را وارسی می‌کند تا از میان آنها برق یک ذره کوچک طلا را ببیند. در همین ضمن باید صبور باشید و از رویارویی مکرر با شن‌ها بی‌حوصله نشوید و فریاد برنیاورید که «بازهم شن؟ دیگر تحمل ندارم». در عوض یاد بگیرید که منتظر شن باشید. خروارها شن. نکته همین‌جاست، چون طلا جایی در میان شن‌هاست!

تمرین آزاد نویسندگی
ازهمین الان، کاغذ و قلمی بردارید و به‌مدت 2دقیقه روی آن فقط «حرف بزنید». هرآنچه در سردارید روی کاغذ بیاورید. قرار نیست شاهکار باشد یا حتی اصلاً معنایی داشته باشد. کاری که باید انجام دهید این است که به‌سادگی هرچه تمام‌تر روی کاغذ «حرف بزنید». خود را رها ‌سازید، بدون اینکه هیچ‌گونه انتظاری نسبت به نتیجه نهایی آن داشته باشید. فقط به «حرف زدن» ادامه دهید. ببینید چطور شما را با خود می‌برد. به‌عنوان مثال: «اینجا خیلی گرمه پسر. خفه‌کننده است. خیلی خیلی خفه‌کننده است. وای، وای، وای.... این چیزی است که یک گروه موسیقی وقتی فکرشان دیگر به هیچ‌جا نمی‌رسد، می‌گویند. وای، وای، وای. این منم. چیزی ندارم بگویم، اما بد نیست. صبح به‌خیر، صبح‌به‌خیر، صبح‌به‌خیر. وای، وای، وای...»  سپس مجدداً ممکن است چیزی بنویسید که کاملاً بی‌معنی باشد و اصلاً چیزی از آن استنباط نشود. مهم نیست. عالی است. ادامه دهید. تنها هدف شما در اینجا این است که هرچه سریع‌تر دست‌تان راه بیفتد. اصلاً اهمیت ندارد که روی کاغذ چه نوشته می‌شود، مهم این است که واژه‌ها همچنان بیرون بریزند. به‌خاطر داشته باشید: به‌کار خود به‌عنوان «نوشته» فکر نکنید. آنها را «حرف‌های روی کاغذ» بدانید. بعداً به‌اندازه کافی فرصت برای نگرانی بابت «نوشتن» هست.


به‌سرعت و مصمم عمل کنید

گاهی اوقات باید به‌سرعت و مصمم عمل کرد و چنان مجذوب آن شد که در مدتی نه چندان زیاد، بالاخره آن چیزی روی کاغذ خواهد آمد که باید بیاید و منتظرش بودید و این به‌گونه‌ای است که پس از آن مشکل می‌توان فهمید که چطور چنین اتفاقی افتاده است.
وینسنت ونگوگ

تصحیح نوشته بعد از اتمام کامل کار

هرگز تا اتمام کامل کار، دست به تصحیح یا بازنویسی نزنید. بازنویسی بین کار، بهانه‌ای جهت انصراف از ادامه خواهد شد.
جان اشتاین بک
 

این خبر را به اشتراک بگذارید