• چهار شنبه 28 شهریور 1403
  • الأرْبِعَاء 14 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 18
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1402
کد مطلب : 192033
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/Z4mWg
+
-

بازیگر خردسال سریال «بچه مهندس» و نامزد جشنواره فجر:

به‌نظرات منفی توجه نمی‌‌کنم

به‌نظرات منفی توجه نمی‌‌کنم

پریسانوری

با لطافت و معصومیت کودکی، شیرین زبانی و استعداد درخشانش موفق شده گام‌های مهمی در عرصه بازیگری بردارد و خیلی زود به چهره شناخته شده تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی تبدیل شود. «نیوشا علیپور»، بازیگر نوجوان کشورمان سال 1397و در 7سالگی با نقش‌آفرینی در سریال «بچه مهندس» قدم به دنیای بازیگری گذاشت. در همان سال با بازی درخشان در فیلم سینمایی «قصر شیرین» توجه داوران جشنواره فجر را جلب کرد و نامش را در لیست 5نفره نامزدهای بهترین نقش مکمل جشنواره گنجاند و عنوان نخستین دختر خردسال نامزد جشنواره فجر را از آن خود کرد. همچنین با نقش‌آفرینی در این فیلم جایزه ویژه هیأت داوران برای بهترین بازیگر کودک را در جشنواره بین‌المللی روسیه به‌دست آورد. بازی در سریال‌های «زخم کاری»، «بعد از آزادی» و «نوبت لیلی» و هنرنمایی در کنار بازیگران مطرح و نام آشنای سینما و تلویزیون کشورمان از او یک چهره محبوب ساخته است. به بهانه فرا رسیدن روز دختر گپ و گفت صمیمانه ما را با این بازیگر خوش‌آتیه کشورمان بخوانید.

    چه چیزی باعث شد که وارد دنیای بازیگری شوی؟
وقتی خیلی بچه بودم عروسک‌هایم را می‌چیدم و با فلش موبایل و طلق رنگی، نورپردازی و خودم هم اجرا می‌کردم و با تبلت فیلم می‌گرفتم. مادرم که علاقه‌ام را به بازیگری دید، اسمم را در کلاس‌های آموزش بازیگری نوشت. در سال 1396به پیشنهاد مربی‌ام در تست بازیگری سریال بچه مهندس شرکت کردم و برای بازی در نقش «مژگان» یا همان «مومو» انتخاب شدم.

    زمان پخش سریال بچه مهندس، دانش‌آموز کلاس اولی بودی. برخورد همکلاسی‌هایت یادت هست؟
موقعی که سر فیلمبرداری بودم به جز معلم و مدیر مدرسه که غیبت‌هایم را با آنها هماهنگ می‌کردم، کسی خبر نداشت که مشغول چه کاری هستم؛ بعد از آنکه سریال از تلویزیون پخش شد برای همکلاسی‌هایم خیلی جالب بود؛ زنگ تفریح‌ها دورم جمع می‌شدند و سؤال‌هایی از این دست می‌پرسیدند:«چطور بازیگر شدی؟»، «کار سختی نبود؟» و...

    برای بازی در فیلم قصر شیرین نامزد جشنواره فجر و برنده جایزه ویژه هیأت داوران روسیه شدی. انتظار داشتی به این موفقیت برسی؟
راستش اصلا انتظار جایزه یا برنده شدن در جشنواره را نداشتم. فقط به‌دلیل علاقه‌ام بازیگر شدم و به برنده شدن و جایزه و جشنواره فکر نمی‌کردم.

    به‌نظرت چه چیزی باعث شد که بازی‌ات در این فیلم مورد توجه داوران جشنواره قرار بگیرد؟
قطعا کمک‌ها و راهنمایی‌های استادانم آقایان «میرکریمی» و «عسکری» و همینطور خانم «مهرنوش دارا» خیلی مؤثر بود.

    نقش‌آفرینی در کنار بازیگران مطرح و معروف سینما و تلویزیون برایت چه حس و حالی دارد؟
خیلی حس خوبی است که در کنار چهره‌های مهم و بازیگران معروف بازی می‌کنم. همیشه سعی‌کردم از هر کدامشان یک چیز یاد بگیرم و از آنها الگوبرداری کنم.

    الان مشغول چه کاری هستی؟
مشغول بازی در فصل دوم سریال زخم کاری هستم. ضمن اینکه چون کلاس ششم هستم و امتحان نهایی دارم خودم را برای امتحانات خرداد آماده می‌کنم.

    درس خواندن کنار بازیگری سخت نیست؟
کمی سخت هست ولی به لطف معلم‌هایم که به‌خاطر شرایطم کلاس آنلاین برایم برگزار می‌کنند و همینطور کمک‌های مادرم که مباحث درسی را برایم توضیح می‌دهد، در درس‌هایم هم موفق هستم.

    برای دختران هم سن و سالت که دوست دارند بازیگر یا در یک رشته هنری موفق شوند پیشنهادی داری؟
خیلی‌ها هستند که با حرف‌هایی مثل تو نمی‌توانی، تو موفق نمی‌شوی، تو به درد این کار نمی‌خوری و استعدادش را نداری می‌خواهند آدم را متوقف کنند. به همه هم سن و سال‌هایم می‌گویم به این حرف‌ها توجه نکنید و متوقف نشوید، برای کاری که به آن علاقه دارید تلاش کنید.

    خودت هم اینها حرف‌ها را شنیدی؟
بله. گاهی در فضای مجازی نظرات منفی بعضی افراد درباره بازیگری‌ام را می‌‌خوانم، اما ناراحت نمی‌شوم و سعی می‌کنم به‌نظراتی که انرژی و بار مثبت دارند توجه کنم.

    بازیگری مثل دو روی یک سکه است؛ یک روی جذابش در قاب سینما و تلویزیون دیده می‌شود و روی دشوارش پشت دوربین است. سختی‌های این حرفه برای تو تا‌کنون چه بوده؟
این کار سختی‌های خودش را دارد. گاهی از 7صبح سر فیلمبرداری می‌رفتیم و 24ساعت کار می‌کردیم. گاهی هم مصدوم می‌شویم؛ مثلا سر فیلمبرداری قصر شیرین صحنه‌ای بود که باید از سراشیبی پایین می‌رفتیم و من زمین خوردم و... (البته آن صحنه در فیلم حذف شد.) در سریال بچه مهندس سکانسی بود که باید گریه می‌کردم. گریه کردن برایم سخت بود و همه تلاشم را می‌کردم که زار بزنم و بالاخره موفق هم می‌شدم اما به‌خاطر اینکه بچه‌ها نقششان را خوب ایفا نمی‌کردند، کارگردان مجبور بود یک صحنه را چندین بار تکرار کند و من آخر سر دیگر اشکم درنمی‌آمد و با هزار ترفند عجیب و غریب اشکم را در‌آوردم و... اینها بخشی از سختی‌های کار بازیگری و تجربه من است.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید