جشن 56سالگی «پیکان»
پیکانبازها به مناسبت جشن تولد این میراث نوستالژیک در برج میلاد کنار هم جمع شدند
مریم سرخوش- روزنامهنگار
«باربند بالاش پر شده از چمدونهای نخپیچ مامانجون، یک کلمن قرمز پر یخ و یک بقچه بالش و پتو که هر وقت آقاجون خسته شد، بازش کنه کف سبزیهای خنک کنار جاده. اون سفر تابستان 72ما 5نفر بودیم و خاله فاطمه هم که همراه شد، دیگه توی ماشین جای نشستن نبود. من و زهرا پریدیم تو صندوق و آقاجون با چشمغره گفت: درش باز نمیمونهها! میدونستیم شوخی میکنه و میشه تا آخر سفر زل بزنیم به برعکسی جاده. پیکان بابا اون سالها نه از شب میترسید نه از شیب دره و تصادف...، اما توی رؤیای این روزام هم همون پیکان قراضه سبز خاکستری که قدمتش 56ساله شده، اونقدر جوون مونده که بزنه به دل جاده و یه کله بره تا ساحل خزر...» این رؤیای من نیست؛ رؤیای هزاران ایرانیست که جوونی و کودکیشون گره خورده با پیکان؛ خودروی ملیای که دیروز جشن تولد 56سالگیاش را توی پارکینگ شماره 3برج میلاد گرفتن؛ جشن تولدی که کیک نداشت، اما پر بود از پیکانهای ترگل ورگلی که از همدان، بوشهر، مرکزی، فارس، مشهد، مازندران، گیلان، اصفهان، تبریز، شیراز، کرمانشاه خودشون رو به تهران رسونده بودن و کنار هم چشمنوازی میکردن. هر تازهواردی هم که از راه میرسید 2تا بوق پیکانی معروف میزد تا به بقیه سلام کنه. از اون بوقایی که تا مغز سرت تیر میکشه. یه پیکان صورتی هم اون وسط میان همه رنگ سفیدها دلبری میکرد. اونطرفتر 6تا پیکان کنار هم جعبه مداد نقاشی درست کرده بودن؛ طلایی، آبی کمرنگ، بنفش، زرد قناری، آلبالویی، مشکی. پیکان خسته هم بود، پلاک 47 که از اراک اومده بود، درها و کاپوتش زنگ خورده و روکش صندلیهاش از خستگی رو هم رفته بودن. جفت پیکان قراضه آقاجون بود، اما چه دلبری میکرد بین همه. انگار میخواست بگه من 50ساله رو 4چرخام سرپا ایستادم و کم نیاوردم؛ حتی از اراک به تهران!
پیکان قراضهها حالا میلیونی و میلیاردی هم شدن، هر چی قدیمیتر و لوازم بیشتر، گرونتر! دیگه خبری از اون پیکانهای 6هزار تومانی دهه 50و 60نیست، جلوی یک پیکان سفید مدل 71یه کاغذ با این مضمون بود: «میفروشمش، اگه میخوای با این شماره... تماس بگیر؛ 290میلیون تومان.» چند قدم آنطرفتر هم یک پیکان زرد مدل 65رو معامله کردن؛ 380میلیون. دقیقا شبیه همون پیکان معروف فیلم «زردقناری»؛ همونی که آقا نصرالله از باجناق کلاهبردارش خرید و قرار شد با مسافرکشی خرج زن و بچهاش رو بده، اما همزمان چند نفر صاحبش بودن و کار پیش نمیرفت...؛ یه پیکان جوانان آلبالویی هم گذاشته بودن 2میلیارد. 600، 700تا پیکان برای جشن تولد خودشون رو به پارکینگ برج میلاد رسوندن و صاحب تعداد زیادی از اونا جوونای 20، 30ساله بودن... .
... خاطراتم پشت وانت پیکان جامانده
امیرعلی هنوز سنش به 20سال هم نرسیده، اما پیکان آلبالویی جذابش هدیه تولد 14سالگی پدرش به او بوده. تقریبا 2سالی هم هست که گواهینامه گرفته و سوارش میشه. البته پیکانش خیلی هم قدیمی نیست؛ مدل 80: «من و این گوجهفرنگی، یک روحیم در 2 بدن. عاشقشم و جزئی از زندگیم شده.»
کمی آنطرفتر محسن کنار پیکان سفیدش ایستاده: «10سال پیش وقتی 21ساله بودم، پیکان داشتم، بهخاطر مشکلات مالی مجبور شدم بفروشمش، اما بعد یکی، دو سال اونقدر پیکانباز بودم که پولام رو جمع کردم و یکی دیگه خریدم. همه زندگی من با پیکان چفت و بست شده، ماشین عروسیم همین بوده، بچهام رو با همین ماشین از زایشگاه آوردم خونه. با خانومم قرار گذاشتیم هر وقت دعوا کردیم، بیاییم تو این ماشین بقیه حرفامون رو بزنیم، اما هر وقت توش میشینیم اونقدر میخندیم که یادمون میره دعوا کرده بودیم. 150میلیون تومن لوازم رو ماشین بستم که الان اینقده خوشگله؛ البته که قابل شما رو هم نداره...»
امیرحسین علیاری هم فقط به عشق پیکان سبز یشمی شوهرعمهاش حالا یک سالی میشه که پیکان خریده: «از روزی که چشم باز کردم زندگیم با یک پیکان سبز یشمی شروع شد، مال شوهر عمهام بود و همه جا با هم بودیم. شمال میرفتیم 10نفری. 3تا بچه جلو میشستیم روی پای بابام. یه وقتایی هم خوابمون میاومد، میرفتیم تو صندوق... . این پیکان رو خریدم که خاطرات کودکی همیشه با من باشه. دنبال همون رنگ سبز بودم و پیدا نکردم، اما عشق است همین پیکان سفید یخچالی.» جشن تولد 21سالگیاش تقریبا یک هفته بعدهِ. به قول خودش چند روز از پیکان کوچکتره: «اینجا همه عاشقن؛ یکی عاشق پیکان و یکی عاشق خاطرات بچگی با پیکان.»
چند متر آنطرفتر، نیما شیریان کنار وانت پیکانش ایستاده، پشتش را چمنکاری کرده و دکمه ریموت را که میزنه، ماشین تقریبا کف زمین میخوابه: «این ماشین هم عشق منه و هم خرج بیار. تو چراغ برق با همین کار میکنم. باورتون میشه که 58سالش باشه، تقریبا دوبرابر سن خودم. کمکهای بادی براش انداختم که بالا و پایین میره. خودم که خسته میشم، اونم میخوابونم کف زمین که استراحت کنه. این وانت قبلا مال بابام بود و خدابیامرز ارث گذاشت برای من. پشت این وانت تمام خاطرات من جامانده... .»
یه نفس تا مشهد!
«پیکان دال 37، یعنی قدیمیترین پلاک پیکان.» این را پیرمرد 65سالهای میگه که 50ساله صاحب یک پیکان طلاییست و حتی نذاشته یک خط روی بدنهاش بیفته: «دنده اتومات، روکش چرم قهوهای و رادیو اورجینال؛ خدایی که دلبر است. پیکان هیچوقت از بین نمیره چون چیزی که برای مردم خاطره شده از بین رفتنی نیست. همین حالا هم وقتی با این ماشین تو خیابون میریم همه با انگشت ما رو نشون میدن. چیه این ماشین چینیها رو ریختن تو بازار که نه جون دارن، نه ایمنی. همین پیکان بعد از 50سال هنوز یه نفس تا مشهد میره و برمیگرده. اونقدر ارزشمند شده که الان جوونها بیشتر از پیرمردها پیکان باز شدن. ما صفا کردیم و پیکان داریم، آنها خاطره دارند و پیکان میخرن.»
1200کیلومتر از بوشهر تا تهران به عشق پیکان
بیاغراق یکی از قشنگترین پیکانهای جشن تولدرو جعفر درزی با خودش از بوشهر آورده؛ البته نه بهخاطر رنگ سرخابی قشنگش که بهخاطر باربند بالا و چمدونهای قدیمی که اون بالا نخپیچ کرده. 2روز پیش همراه همسرش بار سفر بستن و از بوشهر زدن به دل جاده تهران: «هیچ سختی هم نداشت. فقط کولر نداشتیم و برای اینکه مسیر بوشهر تا شیراز از همهجا گرمتره، شب اومدیم که اذیت نشیم. این ماشین عشقه، تنها اشکالش اینه که تو عروسیم نبود، اما برای سالگرد ازدواجمون با خانمم یه کلیپی باهاش درست کردیم که بیا و ببین.» جعفرآقا هم عشق پیکانه؛ از همان روزایی که از مدرسه فرار میکرده برای اینکه میدونسته باباش چه ساعتایی قراره ماشین رو بشوره: «خودم رو میرسوندم که فقط دورتادورش رو دستمال بکشم. از سال 46با پیکان آشنا شدم و همهچیز آن را حفظم. از سال 46تا 62موتور و اتاق پیکان انگلیسی بود. سال 63تبریزیا موتور و اتاق ایرانی تولید کردن و از سال 70به بعد هم دیگه کلا پیکان ایرانی شد. تفاوت پیکانهای انگلیسی و ایرانی تو آینهشونه. اونایی که فقط یه آینه سمت شوفر دارن، همون قدیمیترها هستن.» پیکان نوستالژی بوشهر کارکرد زیادی هم نداره، کلا 63هزار کیلومتر، 2بار شیراز رفته، یکبار اصفهان و امسال هم تهران: «زیاد ازش استفاده نمیکنم، شاید ماهی یکی، دوبار سوارش بشم و گردشی در شهر... فقط برای اینکه دلم آروم شه و خالی شم از خستگی. من مدیرکلوپ پیکانهای بوشهرم و این سبک را از امسال انجام دادم. شبیه قدیمها چمدانهای چرمی رنگی، یک بقچه پتو و بالش و یک کلمن آب قرمز رو سقف میبندم. این ایده برای خیلیها جذاب بوده و هر کسی میبینه، یک آه از ته دلش میکشه و میگه... آخی!» جعفر آقا چندین بار تصمیم گرفته خودش را به جشن تولد پیکان تو تهران برسونه، اما هر بار یه مشکلی داشته، پارسال هم که تا اصفهان اومده، اما مجبور شده برگرده، بالاخره امسال خودش رو رسونده و جذابترین بخش ماجرا براش دیدن اوناییه که سالهاست بهدلیل اشتراکشون در داشتن پیکان فقط از طریق اینستاگرام باهاشون ارتباط داشته، اما حالا از نزدیک دیدارشون کرده... .
مکث
پیکان 6هزار تومانی، حالا میلیاردی شده
پیکان یک خودروی سواری است که از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۸۴ توسط ایرانخودرو تولید میشد. ایرانخودرو (با نام پیشین ایران ناسیونال) به تولید پیکان تا سال ۱۳۵۷ ادامه داد. پس از انقلاب ۱۳۵۷، تولید پیکان کاهش یافت تا جایی که در اواخر دهه ۱۳۶۰ به مرز توقف تولید رسید. با این حال با تولید قطعات در داخل کشور حیات پیکان تا سال ۱۳۸۴ ادامه پیدا کرد و وانت پیکان تا سال ۱۳۹۳ تولید شد و تیراژ این خودرو در زمان توقف تولید به بیش از ۲میلیون دستگاه رسید. پیکان سدان سری آخر مدل۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ مدل این خودرو شامل سقف پژویی و مدلهای آخر ۸۳ شامل کیلومتر پژویی بود. پیکان یکی از محبوبترین خودروهای ایرانی بود. نخستین پیکان در سال ۱۳۴۶ خورشیدی وارد بازار ایران شد. این خودرو در آن زمان از بهترین وسیلههای نقلیه کشور بود و کاربری تاکسی، سواری و وانت داشت. بین سالهای۱۳۵۰تا۱۳۵۱ این خودرو دنده اتومات و با شیشه بالابر برقی در ایران وجود داشت. از مدلهای دیگر پیکان، دولوکس با موتور ۱۶۰۰ سیسی بود و جوانان آن با موتور ۱۸۰۰ سیسی بود که همین حالا هم یکی از رقیبهای پراید است. یک مدل دیگر از پیکان با موتور پژو ۱۶۰۰ سیسی کار میکرد که در سال ۱۳۷۰ تولید میشد و یکی از بهترین مدلهای آن زمان بود. ویژگی مهم پیکان بدنه خیلی قوی آن بود که امنیت نسبی را برای سرنشینانش به همراه داشت. قیمت پیکان در آن زمانهای دور حدود ۶ هزار تومان بود؛ با رنگ سفید یخچالی، اما در جشن تولد 56سالگی، برخی مدلهای آن از 300میلیون تا چند میلیارد تومان هم معامله میشوند.
نکته
چرا جوانها پیکانباز شدهاند
پیام توسل، مدیراجرایی انجمن وسایل نقلیه تاریخی درباره برپایی جشن تولد 56سالگی پیکان به همشهری میگوید: «این برنامه با همت کلوپ ملی پیکان و انجمن وسایل نقلیه تاریخی بهعنوان نماینده رسمی فدراسیون بینالمللی وسایل نقلیه تاریخی FIVA و کانون جهانگردی برگزار شده و بیش از 600خودرو از خانواده پیکان، وانت، سواری و استیشن در آن شرکت کردند. هر سال به مناسبت آغاز تولید پیکان، این برنامه در اواسط اردیبهشت برگزار میشود.» او درباره استقبال جوانان از این پیکانها هم توضیح میدهد: «در انجمن به این موضوع خیلی توجه کردیم. ما کلوپها و برندهای مختلف وسایل نقلیه تاریخی را داریم و یکی از وظایف ایجاد چنین گرایشهایی در جوانان ایرانی برای انجام کارهایی است که هم برای خودشان و هم میراث ملی کشور منفعت داشته باشد. ما جوانها را به این سمت سوق میدهیم و یکی از کارهایی که میتوانند لذت ببرند همین ماشینباز شدن است. یکی از دلایلی که شاهد این حجم از استقبال هستیم میراث ملی بودن پیکان است. ما اینجا خودروهایی داریم که 400میلیون ارزش دارند و ارزش برخی دیگر به 4میلیارد تومان هم میرسد. برخی از ماشینهایی که امروز اینجا میبینید شاید ارزش ریالی کمتری داشته باشند، اما آنقدر لوازم و تجهیزات برای آنها نصب شده که ارزش ماشین را چندین برابر کرده است.»