• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
پنج شنبه 14 اردیبهشت 1402
کد مطلب : 190846
+
-

خانم‌ها، آقایان! به ته دنیا خوش آمده‌اید...

گشت‌و‌گذار در باغچه امین‌الدوله؛ قدیمی‌ترین گاراژ مستعمل‌فروشی پایتخت

گزارش
خانم‌ها، آقایان! به ته دنیا خوش آمده‌اید...

سحر جعفریان-روزنامه‌نگار

گاراژ باغچه نام یکی از قدیمی‌ترین بازارهای فروش لباس‌های دست دوم ایرانی و خارجی در محله مولوی است که مشتری‌های ثابت آن از هر منطقه و محله تهران به‌سویش سرازیر می‌شوند؛ مشتری‌هایی از اقشار مختلف جامعه که به بهانه‌هایی مانند توان مالی محدود یا مارک‌پوشی با صَرف یک‌پنجم هزینه وارد باغچه در انتهای کوچه امین‌الدوله می‌شوند؛ باغچه‌ای پر از کپه‌ها و تل‌های لباس که حالا به گواه مشاهدات میدانی و اظهارات مشتری‌ها، کهنه‌تر و  بدبوتر از قبل شده‌اند؛ لباس‌هایی که در اغلب موارد نمی‌توان حتی نام دست دوم یا چندم را روی آنها گذاشت. جای نظارت و پیگیری مشکل در باغچه خالی است؛  مشکلی که ناشی از فروش لباس‌‌های غیربهداشتی ، سرقتی و ... است یا لباس‌ها و اشیاء جمع‌شده از میان زباله‌ها. گزارش زیر حاصل چند ساعت گشت‌و‌گذار در گاراژ باغچه و کوچه‌های اطراف آن است.

مستعمل‌فروشی و دست‌دوم‌پوشی از کی و کجا؟
ماجرای لباس‌های دست دوم خارجی به حدود شهریور سال 1320یعنی کمی بیش از 80سال پیش بازمی‌گردد؛ به زمانی که آتش جنگ جهانی دوم در ایران نیز روشن شد و به سبب وضعیت اقتصادی نابسامان آن روزگار، اغلب مردم در تأمین مایحتاج زندگی خود دچار مشکل شدند. برخی اما از این فرصت استفاده کردند و با واردات لباس‌های دست دوم، کسب‌وکاری برای خود به راه انداختند که با کمی تغییرات، هنوز هم در گوشه و کنار شهر دیده می‌شود. فروشندگان لباس‌های دست دوم و فله‌ای، آن سال‌ها ادعا می‌کردند لباس‌ها را از اروپا با کشتی به بیروت و از بیروت نیز به بنادر جنوبی ایران منتقل می‌کنند؛ لباس‌هایی که عادت مارک‌پوشی را به جان بسیاری افراد از میان اقشار متوسط جامعه انداخته بود و بعد از آن هم میان بساط دستفروشان و رگال‌های مغازه‌داران میدان شاهپور (خیابان وحدت اسلامی فعلی) و خیابان ناصریه (ناصرخسرو‌فعلی) بسیار دیده شدند. البته در دهه 70 لباس‌های بیروتی، لباس‌های تاناکورا نام گرفتند. علت آن نیز اقبال گسترده سریال «سال‌های دور از خانه» و «اوشین» از سوی مخاطبان تلویزیون بود. اوشین همان که کرکره مغازه فروش لباس‌های دست‌دوم را بالا داده بود تا به نوعی امرارمعاش کند. در گذر این سال‌ها فروشندگان دوره‌گرد و بساط‌گستر لباس‌های دست دوم، تقریبا یکجانشین شدند و برای خودشان مغازه و واحد تجاری رو به راه کردند اما با این حال صنف خاص و ویژه‌ای زیر بار پذیرش رسمی آنها نرفت.

راه‌های زیادی به باغچه ختم می‌شود
حالا دیگر لباس دست دوم‌فروشان در همه جای شهر دیده می‌شوند؛ از خیابان آذربایجان و سلسبیل گرفته تا میدان گمرک و از خیابان رسالت گرفته تا میدان ولیعصر. اما با این حال «گاراژ باغچه» در کوچه امین‌الدوله محدوده مولوی قصه دیگری دارد؛ گاراژی در نزدیکی بازار سیداسماعیل یکم و دوم که آن نیز به مرکزی برای فروش اجناس دست‌دوم معروف است. بستگی دارد از کجا بخواهید راهی گاراژ باغچه شوید. از چهارراه مولوی که آن وقت باید خود را ابتدا به بازار حضرتی و کوچه غفاری برسانید یا از خیابان مصطفی خمینی که آن زمان نیز باید از کوچه سیداسماعیل به سمت فرعی بازارچه حرکت کنید. در هر صورت بعد از عبور از کوچه‌های باریک و تو در تو که اغلب واحدهای فرسوده مسکونی آنها به مغازه‌داران برای انبار اجناس یا تولیدکنندگان پوشاک اجاره داده شده، کوچه امین‌الدوله (باغچه) منتهی به گاراژی بزرگ و آجرنما نمایان می‌شود. امیر ابراهیمی، یکی از کسبه بازار حضرتی برای یافتن نشانی گاراژ همراه‌مان است. او می‌گوید: «تا چند سال پیش برای ورود به این باغچه باید مبلغ ورودی (از هزار تومان تا 2هزار تومان) پرداخت می‌شد؛ چون اغلب لباس‌های دست دوم گاراژ یا مارک و خارجی بودند یا اگر ایرانی بودند ظاهر‌تر و تمیزتری داشتند، اما مدتی‌ است که این لباس‌های دست دوم مثل قبل نیستند؛ کهنه‌تر و نامناسب‌تر به‌نظر می‌رسند؛ چراکه معمولا از جاهایی مانند دیوار مهربانی، سطل‌های زباله یا گودهای زباله‌گردی حاشیه شهرها تامین می‌شوند. واضح است که در این شرایط کسی حاضر نیست برای پوشاکی که کیفیت‌شان حسابی کاهش یافته، مبلغ اضافه‌تری پرداخت کند!»

لباس‌های 4هزار تومانی تَهِ دنیا!
برای ورود به باغچه از دالان کوتاه و تاریکی می‌گذریم. یک طرف دالان، گونی‌های فشرده شده از لباس‌های بد بو قرار گرفته و طرف دیگر پتوهای رنگ و رو رفته دیده می‌شوند. پیرمرد کهنه‌پوشی با طنزی خاص خطاب به مشتری‌ها می‌گوید: «اینجا تَه دنیاست، خانم‌ها و آقایان به تَه دنیا خوش‌آمده‌اید.» ابراهیمی توضیح می‌دهد: «از قدیم اصطلاح تَه دنیا را به گاراژ باغچه نسبت می‌دادند.» صدای بی‌رمق دیگری هم مدام به گوش می‌رسد که «نگاه کن، سوا کن؛ فقط 5هزار تومان!» با شنیدن این صدای بی‌رمق، بعضی از مشتری‌ها توقفی می‌کنند تا بساط‌ها را با هدف یافتن لباس موردنظرشان کمی جست‌وجو کنند. ابراهیمی، می‌گوید: «مشتری‌های باغچه نسبت به قبل تغییر کرده‌اند. تا پیش از این مردم عادی بسیار می‌آمدند اینجا برای خرید؛ چون می‌دانستند که در بساط یکی از این دستفروشان هم که شده لباس تقریبا نو، خارجی و شاید هم مارک پیدا می‌کنند، اما حالا بیشتر افراد معتاد، کارتن‌خواب، مسافران شهرستانی و اتباع به باغچه سر می‌زند.» کمی جلوتر، فروشندگانی با بساطشان که کپه‌های لباس است یک پیچ به سمت چپ ایجاد کرده‌اند. تعدادی از مشتری‌ها خانم هستند. یکی‌شان لباس‌ها را زیر و رو می‌کند و دیگری انگار که دوستش است، می‌گوید: «لباس‌هایش تعریفی نیست؛ بیا برویم سراغ همان بساطی همیشگی تَه باغچه.» فروشنده هم برای اینکه مشتری‌ها را از دست ندهد، دست‌هایش را چند باری محکم به هم می‌کوبد و می‌گوید: «کجا بروی خانم؟ ارزان‌تر از این بساطی نمی‌توانی در باغچه پیدا کنی! لباسی 4هزار تومان، گران است؟ 4هزار تومان می‌دهی و نونوار می‌شوی!»

از لاکچری‌فروش باغچه تا تفکیکی‌های مولوی
پیش‌تر می‌رویم؛ پسر جوانی مقابل بساطش ایستاده؛ بساطی که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن خودنمایی می‌کند. فروشندگان باغچه از او با نام «لاکچری‌فروش باغچه» یاد می‌کنند! می‌گویند در بساطش هر چه هست همگی مارک و از آب گذشته است. نزدیک بساطش که می‌شویم بی‌معطلی فریاد می‌زند: «گذر کنی، ضرر کنی.» بعد هم یکی از بهترین لباس‌های بساطش را برمی‌دارد و به اجبار می‌دهد دست یکی از رهگذران و می‌گوید: «نگاه کن؛ خدایی کجا می‌توانی با 10هزار تومان مارک زارا بخری؟» رهگذر هم با بی‌میلی لباس را اندکی وارسی می‌کند و می‌گوید: «حالا یه دوری می‌زنم و برمی‌گردم.» پسر جوان که دل‌خوشی از این عبارت ندارد، زیرلب غرولندکنان می‌گوید: «دور زدن‌ها و برگشتن‌هایتان را هم دیده‌ایم!» در ازای خرید یکی، دو تا از خنزرپنزرهای بساطش به سؤالاتمان کوتاه پاسخ می‌دهد: «تا 10سال پیش بیشتر لباس‌های باغچه واقعا خارجی و درست و حسابی بودند، ولی از وقتی مشتری‌ها توان مالی‌شان کمتر شده فروشندگان هم ترجیح داده‌اند لباس‌هایی با قیمت پایین‌تر بیاورند تا برایشان صرفه اقتصادی داشته باشد؛ لباس‌هایی که راستش یا دزدی هستند یا زباله‌گردها از سطل‌های زباله پیدا کرده‌اند. البته یکی، دو نفر از فروشندگان اینجا هستند که لباس‌های بساطشان را از خانه‌های تفکیکی مولوی، کیلویی می‌خرند و می‌آورند باغچه.» در توضیح خانه‌های تفکیکی هم می‌گوید: «در خانه‌های تفکیکی افرادی هستند که با مراجعه حضوری به منازل، لباس‌های بدون استفاده و دست دوم مردم را می‌خرند. اگر لباس سالم باشد و در حد نو، همین یک کوچه پایین‌تر با هزار تومان اتوکشی می‌کنند و گران‌تر می‌فروشند. البته لباس‌های بساط من از هدیه‌های کریسمس است که خارجی‌ها به کلیساهایشان اهدا می‌کنند.»

مشتری‌های باغچه چه می‌گویند؟
صدای دعوا و درگیری به گوش می‌رسد. جلوتر، خانم مسنی با یکی از فروشندگان مشاجره می‌کند.گویا دعوا بر سر تعویض لباس دست دوم است. فروشنده کوتاه نمی‌آید و می‌گوید: «چه تعویض کردنی؟! لباس دست دوم آن هم با قیمت 5هزار تومان چیه که بعد از 3روز عوضش کنم!» خانم مسن دیگری در جواب فروشنده می‌گوید: «اگر مجبور نبودیم که اصلا از این گاراژ خرید نمی‌کردیم. می‌رفتیم بازار تجریش و منت تو را هم نمی‌کشیدیم.» پسر کوچکی درحالی‌که دست مادرش را می‌کشد، آن سوتر را نشان می‌دهد و می‌گوید: «مامان ببین؛ از آن ماشین کنترلی‌ها هم دارند!» مادر نیم‌نگاهی به همان سو می‌اندازد و پاسخ می‌دهد: «ول کن؛ دنبال شلوار باش برای خودت.» از او می‌پرسیم که می‌داند این لباس‌ها از کجا آمده‌اند. او هم بی‌حوصله می‌گوید: «دست دوم است دیگر؛ چه فرقی می‌کند. با یک شست وشو تمیز می‌شوند. مهم مبلغشان است که ارزان است.» خانم جوانی هم به گفت‌وگو وارد می‌شود و می‌گوید: «قبلا اوضاع لباس‌های باغچه بهتر بود، اما حالا آن لباس‌های دست‌دوم مناسب را می‌توانید فقط در مغازه‌های تاناکورافروشی اطراف گاراژ باغچه یا کوچه امین‌الدوله که تعدادشان هم کم نیست، پیدا کنید. اینجا دیگر فقط لباس‌های دزدی و بازیافتی می‌آید.» دورتادور حیاط گاراژ، اتاقک‌های تاریک و نمور قرار دارند که بسته‌بندی‌های عدلی لباس‌های دست دوم (بسته‌بندی رایج اینگونه از لباس‌ها) را در آنها انبار کرده‌اند. یکی از فروشندگان می‌گوید: «تعداد مشتری‌های لباس‌های دست دوم از قبل بیشتر شده و می‌توان به 2دسته تقسیم‌شان کرد؛ یک دسته آنهایی هستند که فقط دنبال لباس برای پوشش هستند که می‌آیند گاراژ. برای این دسته از مشتری‌ها بیماری پوستی و کثیف بودن لباس‌ها اهمیتی ندارد و دسته دیگر هم مشتری‌هایی هستند که علاوه بر پوشش به تمیز و تقریبا نو بودن هم اهمیت می‌دهند؛ بنابراین آنها می‌روند مغازه‌های تاناکورای مولوی تا مثلا خوش‌پوش هم باشند.» یک نکته پایانی هم به صحبت‌هایش اضافه می‌کند: «در اتاقک‌های بالای گاراژ تعدادی کارگر هستند که لباس‌های فصل را از لباس‌های خارج از فصل یا لباس‌های کهنه را از لباس‌های استوک جدا می‌کنند.»

مکث
داستان باغچه‌ای که گاراژ شد

سعید روشن، تهران‌پژوه درباره گاراژ باغچه به همشهری می‌گوید: «فروش لباس‌های دست‌دوم از اواسط دهه 20 در تهران مرسوم شد؛ رسمی که در نقاط مختلفی ازجمله نقاط مرکزی شهر مکان‌یابی شد. با مرور زمان که لباس‌های دست دوم وارداتی جایش را به لباس‌های دست دوم دزدی یا مستعمل‌های بازیافتی داد، مردم به اماکنی که این لباس‌ها در آنها فروخته می‌شد، می‌گفتند شیطان‌بازار.» روشن ادامه می‌دهد: «یکی از این اماکن گاراژ باغچه است که قدمت آن نیز به حدود 50سال پیش بازمی‌گردد؛ به زمانی که حوالی منطقه 12تهران پر بود از باغ و باغچه. در آن زمان بسیاری از این باغ و باغچه‌ها تغییر کاربری هم می‌دادند و می‌شدند گاراژهایی برای دادوستد یا جابه‌جایی انواع کالا. یکی از آنها، گاراژی بود در انتهای کوچه امین‌الدوله که پیشینه ملک و زمینش را به دوران میرزا امین‌الدوله قاجاری نسبت می‌دهند و چون ابتدا آنجا باغچه‌ای سرسبز بود همین نام نیز بر آن ماند؛ گاراژ باغچه.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید