معمولا گروه تئاتر برای این ایام نمایشنامههای طنز را انتخاب میکردند، ولی اگر نمایشنامه آنها خندهدار هم نبود، دانشآموزان از اینکه به لطف و زحمت گروه نمایش، جشنی طولانیتر و ساعت درسی کوتاهتری خواهند داشت، خوشحال و خندان بودند. هدایای بچهها در این روز جورواجور بود و هر کس به اندازه توان و استطاعت خانوادهاش برای معلمش هدیهای تدارک میدید. معمولا خانمها و آقاهای ناظم سفارش میکردند که اگر کسی میخواهد به معلمش هدیه بدهد، تا بعد از برگزاری جشن دندان روی جگر بگذارد و نظم کلاس درس را به هم نزند، ولی بعضی از بچهها یا آنقدر دل گنجشکی بودند که تا آن موقع تاب نمیآوردند یا از روی شیطنت همان زنگ اول کادوی خود را به معلمشان میدادند تا از
درس پسدادن و مشق تحویلدادن خیالشان به کلی آسوده شود. بسیاری از دانشآموزان در این روز برای معلمشان کتاب هدیه میآوردند، بعضی از آنها هم از درختهای گل محمدی حیاط خانههایشان دستهای گل میچیدند و به خانم یا آقای معلم تقدیم میکردند. گاهی هم هدایا خوراکی بود و پدر و مادرها فرزندانشان را با جعبهای شیرینی یا شکلات به مدرسه میفرستادند. این خوراکیها همیشه هم از جانب خانوادهها تهیه نمیشدند و بچهها با پول توجیبی یک یا چند روز خود برای معلمشان خوراکی هایی میخریدند که خودشان خیلی دوست داشتند! اما معلمها همیشه کسانی را که یک نامه یا شعر و انشا در مورد روز معلم برایشان میآوردند، از همه دانشآموزان بیشتر تحویل میگرفتند و هر سال هم آخرین حرفشان که بهعنوان تشکر از زحمات بچهها به زبان میآوردند، مثل سطلی آب سردی بود که روی سر بچههای تنبل و درس نخوان ریخته میشد: «بهترین هدیه شما برای من درسخواندنتان است و من بیشتر از هر هدیهای از دیدن نمرات خوب و تلاش شما خوشحال میشوم....»
درس و مشق تعطیل
در همینه زمینه :