• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
دو شنبه 21 فروردین 1402
کد مطلب : 188969
+
-

بی‌خیال سلفی کمی هم زندگی کنید

بی‌خیال سلفی کمی هم زندگی کنید

حالا درست است که گابریل گارسیا مارکز بزرگ گفته که زندگی آن چیزی نیست که زندگی کرده‌ایم، بلکه خاطره‌هایی هستند که به یاد سپرده‌ایم و نحوه به یاد آوردن‌شان، ولی این دلیل نمی‌شود که همه زندگی را هم تبدیل به خاطره‌ها کنیم و کلا نفهمیم که چطور زندگی کرده‌ایم یا چطور باید زندگی کنیم. اما ماجرا چیست؟ عرض می‌کنم...
توفیقی دست داد و در 2‌ماه اخیر، 2سفر به نقطه‌هایی از کشور داشتم؛ یکی از آنها جنوب کشور بود و دیگری کاشان. در جنوب کشور، طبیعی است که گزینه اول شما سواحل تماشایی و آب‌های همیشه زلال خلیج‌فارس باشد. در کاشان هم بدیهی است که خانه‌های تاریخی و روستاهای اطراف و باغ‌های قدیمی و... گزینه‌های اول هستند. سفر کاشان چون در نوروز اتفاق افتاد، بسیار شلوغ بود؛ از شهرهای مختلف افراد زیادی برای بازدید آمده بودند. سفر جنوب هم چون در دهه اول اسفند اتفاق افتاده بود، به هر حال شلوغی خودش را داشت؛ هرچند به شلوغی نوروز و تعطیلات عید نبود. نکته‌ای که قبلا هم در سفرها می‌دیدم و این‌بار واقعا اعصاب‌ خردکن شده بود، این بود که شهروندان به جای تماشا و لذت بردن، مدام دنبال عکس و سلفی گرفتن بودند. طبیعی است حتی خود ما هم سلفی گرفتیم و عکس‌هایی برداشتیم؛ تا بعدها که به قول مارکز خواستیم خاطرات را به یاد بیاوریم، نشانه‌ها و نمادهایی هم داشته باشیم، اما نکته مهم‌تر اینجا بود که هر جایی قدم می‌گذاشتیم، چند نفری در حال سلفی گرفتن یا عکاسی بودند. حالا اینجای قصه چندان مهم نیست و به هر حال با آن کنار می‌آیید. نکته تلخ‌تر این بود که شهروندان و گردشگران به‌خودشان اجازه می‌دادند که درخواست کنند: «آقا و خانم، بی‌زحمت اینجا نباشید داریم عکس می‌گیریم!» و باز هم نکته تلخ‌تر این بود که برخی حتی با توپ و تشر این درخواست را مطرح می‌کردند؛ خاصه در جنوب کشور و در جزیره کیش که اساسا یک‌سری عکاس همکار هتل‌ها هم بودند که فکر می‌کردند عملا سواحل متعلق به آنهاست و به شما دستور هم می‌دادند که آقا و خانم اینجا نباش؛ عکس‌مان خراب می‌شود و...! یعنی تصور کنید ساحل کشتی یونانی، یک‌جای خالی نبود و همه در حال سلفی گرفتن بودند و کم‌کم به قاعده «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد»، هر کجایی می‌خواستیم قدم بگذاریم، یک ترس پنهانی با ما بود!
ماجرای کاشان که خیلی تلخ‌تر بود: شما رفته‌اید و می‌خواهید خانه‌های تاریخی را ببینید و سر از سبک زندگی گذشتگان دربیاورید، ولی عملا هر جایی پا می‌گذارید عده‌ای گرم سلفی و عکس گرفتن بودند! سرداب می‌رفتید، عده‌ای سرگرم عکس بودند، توی حیاط و اطراف حوض و اتاق‌های اندرونی و... هم به همین ترتیب.
زمانی با سامان گلریز صحبت می‌کردیم که نکته جالبی می‌گفت. اشاره می‌کرد که همسرش برای مهمانی‌ها قانونی دارد؛ اینکه نباید گوشی همراه‌تان را دربیاورید! هدفش هم این بود که همه به ارتباط شفاهی و چهره به چهره سرگرم باشند و هر کسی سرش در گوشی‌اش نباشد. به‌نظر می‌رسد در فضاهای گردشگری هم باید چنین قانونی بگذارند تا دست‌کم آ‌نهایی که برای لذت بردن از فضاهای گردشگری و تاریخی و... می‌روند، بتوانند چنین کاری انجام دهند. البته اینکه گفتم مزاح بود، ولی واقعا فرهنگی در شهروندان ما باید جا بیفتد که اینقدر با سلفی‌ها و عکس‌هایشان، روی وقت و اعصاب و لذت بردن دیگران از تاریخ و طبیعت و... نروند و اینکه گاهی هم یادشان نرود لذت ببرند؛ از این طبیعت، از این تاریخ، از این منظره‌ها، از این زندگی و...؛ درست است که جناب مارکز آن حرف را گفته، ولی دلیل نمی‌شود که کلا زندگی را هم فقط در خاطره‌ها ببینید؛ کمی هم زندگی کنید... .

این خبر را به اشتراک بگذارید