کتابهای اهدایی به فسقلیها
زهرا کریمی
بارها و بارها برای کودکان کتاب خرید. هر کتابی را که مناسب احوال دنیای کودکان میدید، میخرید و یکبار کتاب را میخواند و بعد میگذاشت داخل قفسه کتابهای اهدایی به فسقلیها. دقیقا عنوان این طبقه از کتابخانه، کتابهای اهدایی به فسقلیها بود. یک روز برای دیدار دوستش به خانه او رفت و طبق معمول یکی، دوتا کتاب هم داخل کلاسور گذاشت و همراه خودش برد. معمولا این یک عادت بود که دوتا کتاب کودک داخل کلاسور میگذاشت تا اگر احیانا کودکی را در خیابان دید آن کتاب را به او هدیه بدهد. دوستش هم دغدغههای خاصی داشت. دست بر قضا وقتی آرنجش به کلاسور خورد، کتابها از کلاسور به زمین افتادند و دوستش کتابها را از زمین برداشت و گفت: «کتاب کودک در کلاسورت چه میکند؟»
وقتی دلیل وجود کتابها را متوجه شد. دوستش هم گفت منطقهای را در حوالی سیستان و بلوچستان میشناسم که بهتر است اینبار وقتی کتابهای زیادی جمع کردی همه آنها را برای کودکان آن منطقه از ایران ببریم.
در نهایت این همفکری به جایی ختم شد که یک روز عازم سیستان و بلوچستان شدند و یک روز به هرمزگان، بار دیگر قشم و بعد به سمت کرمان رفتند. الان چندسالی میشود که جدا از اهدای کتاب به کودکان، کتابخانه سیار را با کمک خیرین راهاندازی کردهاند و به همه روستاها، مناطق عشایری و شهرهای دورافتاده میروند و کتابهای زیادی را به آنها امانت میدهند. وقتی برمیگردند به آن شهر همه کتابها چندین بار دست تک تک کودکان و گاهی بزرگترهای علاقهمند به مطالعه کتاب چرخیده است. ارسال کتاب به مناطق مختلف ایران از یک اتاق کوچک در تهران برنامهریزی شد و همه کتابها در گوشه یک اتاق کوچک نگهداری میشوند و اکنون تعدادی خیر، نویسنده و ناشر با آنها همکاری خیرخواهانهای را آغاز کردهاند.