قصههای کهن
عافیت
حاتم اصم را گفتند: «تو را چه آرزو میکند؟»
گفت: «عافیت.»
گفتند: «مگر همهروزه در عافیت نهیی؟»
گفت: «عافیت من، آن روزیست که در آن روز، عاصی نباشم!»
تذکرهالاولیا، عطار نیشابوری