• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
سه شنبه 25 بهمن 1401
کد مطلب : 185510
+
-

آرزوی نَفس

قصه‌های کهن
آرزوی نَفس

نقل است که ابراهیم شیبانی گفت: «60 سال بود که نَفسَم، لقمه‌ای گوشت بریان آرزو می‌کرد و نمی‌دادمش. یک روز، ضعفی عظیم چیره شد و کاردش به استخوان رسید و بوی گوشت پدید آمد. نفسم فریاد گرفت و زاری کرد که اگر وقت آمده است، از برای خدا برخیز ازین گوشت، لقمه‌ای بخواه. برخاستم و بر اثر بوی گوشت رفتم تا به زندان رسیدم. چون وارد شدم، یکی را دیدم که داغش می‌کردند و او فریاد می‌کرد و بوی گوشت بریان برخاسته بود. نفسم را گفتم: «هلا، گوشت بریان بستان!»
نفسم ترسید و تن زد و به سلامت ماندن قانع شد!
تذکره‌الاولیا، فریدالدین عطار نیشابوریپ

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :
آرزوی نَفس