• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
دو شنبه 24 بهمن 1401
کد مطلب : 185406
+
-

دیدارهای شفابخش

پزشک خیر و دلسوز سعادت‌آباد بخشی از وقتش را با پدران و مادران شهدا می‌گذراند

گزارش
دیدارهای شفابخش

 مریم باقرپور- روزنامه‌نگار

 «پزشک شده‌ام تا به بیماران خدمت کنم و چه کسانی بهتر از خانواده معظم شهدا. وقتی پدر و مادر شهیدی برایم دعای خیر می‌کنند، گویا دنیا را به من داده‌اند.» اینها بخشی از صحبت‌های مریم قربانعلی‌نژاد روانشناس و پزشک است که با همه مشغله‌اش خودش را وقف خدمت به خانواده شهدا کرده است.خنده شیرینی دارد که عضو جدانشدنی چهره اوست. آنقدر خودمانی و خاکی رفتار می‌کند که اگر از قبل چیزی درباره‌اش ندانی باور نمی‌کنی که پزشک باشد.

دکتر مریم قربانعلی‌نژاد ۴۶ سال دارد و همچنان به عهدی که با خود بسته پایبند است و می‌گوید: «سال ۱۳۸۶، وقتی فعالیتم را در سرای محله سعادت‌آباد شروع کردم، تصمیم گرفتم یک روز را به ویزیت رایگان بیماران اختصاص دهم. بعدها فکر کردم حالا چرا چند روز نباشد. تا اینکه با خانواده شهدای سعادت‌آباد آشنا شدم که اتفاقاً تعدادشان هم کم نبود؛ بنابراین تصمیم گرفتم با ویزیت خانواده شهدا و نیازمندان با آنها همراه شوم.»

محبتی که فراموش نمی‌شود
قربانعلی‌نژاد، حدود یک سال و نیم به‌عنوان مدیر محله سعادت‌آباد فعالیت داشت و در این مدت ارتباط زیادی با خانواده شهدا گرفته بود. به دیدارشان می‌رفت و درصورت نیاز به معاینه، خودش سراغشان را می‌گرفت. تا جایی که هنوز برخی از مادران و پدران شهید مدام با او در تماس هستند و حتی مادر شهید ملکی، وقت ترشی انداختن به پزشک محله زنگ می‌زند که برایت ترشی گذاشته‌ام یا شیشه‌های مربا را آماده کرده و از او می‌خواهد که با خود ببرد. این مادر شهید می‌گوید: «خانم دکتر مثل دخترم است و محبت‌های زیادی به من داشته و حالا که این روزها سرش شلوغ است، دلم می‌خواهد نشان بدهم که خوبی‌هایش را فراموش نکرده‌ام.»

ارتباط با پزشکان خیر
خانم دکتر پس از واگذاری مسئولیت مدیریت محله، با توجه به سکونتش در سعادت‌آباد و علاقه‌اش به مردم، آنها را تنها نگذاشت و دهه۹۰ به‌عنوان مسئول خانه سلامت فعالیتش را دوباره در سرای محله شروع کرد. این بار با توجه به نوع فعالیتش بیشتر می‌توانست به شهروندان به‌ویژه نیازمندان و خانواده شهدا خدمات بدهد. به همین دلیل  برنامه‌هایش را برای ویزیت رایگان، گاه در مساجد و گاه در سرای محله برگزار می‌کرد و در این میان با شناسایی پزشکان داوطلب توانست خدماتش را گسترش بدهد. حتی در دیدار با خانواده شهدا همیشه حضور فعال داشت تا همزمان آنها را رایگان ویزیت کرده و درصورت نیاز برای پیگیری درمان‌شان پیشقدم باشد. خودش می‌گوید: «یکی از مشکلات پدران و مادران شهید، تنهایی آنهاست و همین باعث می‌شود که نیاز به توجه بیشتری داشته باشد. برخی هم سن بالایی دارند و مدام نمی‌توانند از خانه حتی برای درمان خارج شوند. به همین دلیل تلاش می‌کردم حتی‌گاه بی‌بهانه سراغ‌شان بروم و با توجه به تخصصم در زمینه پزشکی و روانشناسی با آنها همراه شوم.»

در کنار خانواده شهدا با همه مشغله‌ها
این روزها مشغله‌های قربانعلی‌نژاد با توجه به داشتن مدیریت یکی از خانه‌های سالمندان در یکی از مناطق شمالی و فعالیت در مطبش زیاد شده است، اما کافی است خانواده شهیدی با او تماس بگیرد. او با همه مشغله‌هایش به حرف‌های مادر و پدر شهید گوش می‌دهد. اگر بیمار باشد، برایش نسخه می‌نویسد تا بتواند الکترونیکی تهیه کند و اگر از نظر تنهایی و دلتنگی تماس گرفته باشد، پای حرف‌هایش می‌نشیند. چون معتقد است که پزشک شده تا به بیماران خدمت کند و چه کسانی بهتر از خانواده معظم شهدا که هیچ‌وقت از همنشینی با آنها خسته نمی‌شود. می‌گوید: «آنها آنقدر مهربان و شریف هستند که بعضی وقت‌ها احساس می‌کنم آنها من را درمان کرده‌اند نه من آنها را. یا وقتی پدر یا مادر شهیدی در حقم دعای خیر می‌کند، انگار دنیا را به من داده‌اند. به‌ویژه که پدر و مادر من در قیدحیات نیستند و برخی از خانواده‌ها در جریان این موضوع هستند؛ برای همین محبت‌شان بی‌دریغ است».  او طوری درباره خانواده شهدا صحبت می‌کند که احساس می‌کنی همه آنها پدر و مادر و برادران و خواهرانش هستند.  مصطفی جمالی‌پارسا مدیر محله سعادت‌آباد هم در تأیید این موارد می‌گوید: «در محله، همه خانم قربانعلی‌نژاد را به نام قربانی می‌شناسند و کافی است در دیدار با خانواده شهیدی او همراهمان نباشد. چون سراغش را می‌گیرند و حتی می‌پرسند دخترمان کجاست؟»

مکث
آرامش می‌گیرم

قربانعلی‌نژاد در این سال‌ها بانی برپایی دیدارهای زیادی با خانواده شهدا بوده و خودش همپای ثابت گروه به شمار می‌آمد. چون به قول خودش نمی‌توانسته بی‌تفاوت از کنار مادران و پدران شهید بگذرد و حتی برخی مواقع هنگام بازگشت به خانه و با همه خستگی به دیدار مادر شهید جمشیدی‌مقدم رفته و ویزیتش می‌کند یا نگران پدر شهید سپهری می‌شود و به بهانه گرفتن فشار و قندخون سراغش می‌رود و آنها با آغوش باز از خانم دکتر استقبال می‌کنند. خودش می‌گوید: «دیدار با آنها به من آرامش می‌دهد و به عهدم برای خدمت‌رسانی پایبند هستم.»

این خبر را به اشتراک بگذارید