قابِ انقلاب
آنِ رویشِ لاله
حمیدرضا محمدی
قابهای انقلاب بسیارند و بیشمار. عکسهایی که خاطره ساختهاند و در خاطر همه جاخوش کردهاند و حالا میشود با همهشان خاطرهبازی کرد و رفت به آن روزها. تصاویر ثبتشده عکاسان ایرانی و خارجی که برخیشان آنقدر در همه این 4دهه، دستبهدست چرخیده که بعضاً نام خالقشان گم و فراموش شده است و ما در چهلوچهارمین فجر آن پیروزی، چندتایی از شناسنامهدارهایشان را برگزیدهایم؛عکسهایی که دستکم میدانیم آفرینندهشان چه کسانی هستند تا به قدر وسع بکوشیم و سری بگردانیم در لابهلای خاطرات مصور انقلاب قرن.
نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی هرچه بیشتر میشدند، مردم هم مقاومتر و محکمتر میشدند. گویی اگرچه میدانستند هرچه استقامت و استحکامشان را بالاتر ببرند و خود را قویتر سازند، آنان نیز جریتر و جسورتر خواهند شد اما انگار پیمان بسته بودند که دلیر و رشید بمانند و تا آخرین قطره خون از پای ننشینند. این عکس کاوه گلستان از همان روزهای سال1357است؛ لحظه نشستن یک گلوله اشکآور بر سینه خیابان و تقلای جوان رعنا برای دورکردن آن از صحنه، از یک سو بهت شاهدان که برخیشان در حال فرار هستند و از سویی دیگر شروع دویدن کسی که نزدیکترین است به صحنه تا بتواند کمکی بکند. این عکس، نشانهای است از روزهای تا آخرین قطره خون برای آزادی جنگیدن و در صحنه ماندن و به خانه نرفتن. انقلابها و اعتراضها، قابهای مشابه کم ندارند و این یکی از آنهاست.