• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
یکشنبه 9 بهمن 1401
کد مطلب : 184230
+
-

ابوحمزه خراسانی

قصه‌های کهن
ابوحمزه خراسانی

روزی «جنید» می‌رفت. ابلیس رادید برهنه که بر گردن مردم می‌جست. گفت: «ای ملعون، از این مردم شرم نداری؟»
 گفت: «کدام مردم؟ اینها، نه مردمان‌اند. مردم آنهایند که در «شونیزیه» نشسته‌اند و جگرم را می‌سوزانند.»
 جنید گفت: «برخاستم و به مسجد«شونیزیه» رفتم.«بوحمزه» رادیدم که سر فرو برده بود. چون مرا دید، سربرآورد و گفت: دروغ گفت؛ آن ملعون، تو را دروغ گفت. اولیای خدای، از آن عزیزترند که ابلیس را بر حال ایشان اطلاع باشد.»
تذکره الاولیاء- عطار نیشابوری

این خبر را به اشتراک بگذارید