از نعلبندی تا تفنگسازی و چارپاداری
ثریا روزبهانی- روزنامهنگار
صنوف در تهران قدیم از چند حرفه تشکیل شده بود که تعدادشان به ۲۰پیشه میرسید و نزدیک به ۲۹هزار نفر در این پیشهها مشغول بهکار بودند. پیشههایی که برخی با توسعه پایتخت و شهرنشینی به فراموشی سپرده شدند و فقط در خاطرات تهران قدیم میتوان آنها را خواند و تصاویرش را دید. «تاپسون» یکی از جهانگردانی که در سال۱۲۹۸ هجری قمری به تهران آمده بود در کتاب خود از ۲۰پیشهای که در آن دوران وجود داشته نام میبرد؛ حرفههای نجار، تفنگساز، سراج یا زینسازی، خیاط، عصار، نقاش ساختمان، کلاه دوز، سنگتراش، حکاک، صحاف، شیشهبر، مسگر، آهنگر، صباغ یا رنگرز، چاپخانهدار، پنبهریز، زرگر، چارپادار، کفاش و نعلبند.در واقع این صنوف، مشاغلی است که در آن زمان مطرح بودند. صنوف از گروه صنعتگران به شمار میآمدند که جمعیت دقیق آنها ۲۸هزارو۹۵۰نفر بود. در سال۱۳۰۶ یعنی دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول این تعداد به ۲۰۲نوع شغل مشخص در تهران رسید که اوضاع مطلوب و رشد احتمالی جامعه را نشان میدهد. در آن زمان تهران ۷۳۴نفر تاجر داشت که در ۱۴رشته تجاری در بازار تهران کار میکردند. باتوجه به اطلاعات موجود، در سال۱۳۱۱ مشاغل تهران افزایش چشمگیری پیدا میکند. در آن دوران جمعا ۳۳۴شغل گوناگون یعنی ۱۵۱صنعت و حرفه، ۴پیشه حملونقل، ۱۶۳پیشه مربوط به کسب و تجارت و ۱۶شغل متفرقه زیر عنوان باغبانی، بیمه، کلوپ ورزشی، مسافرخانه، سینما، تئاتر، مطب پزشک، کارخانه چراغ برق و مانند آنها در تهران دایر شد. بعد از اینکه بازار تهران شکل گرفت، یک راسته به صاحبان هر صنعت و پیشه اختصاص دادند، مثلا بازار ارسیدوزیها یا راسته مسگرها یا بازار آهنگرها.
داستانکهای خواندنی کوچهها
سمیراباباجانپور- روزنامهنگار
کوچهباغهای محلههای غرب تهران قصههای جذابی دارد و هرکدام براساس هویت و کارکردی که داشتند نامگذاری میشدند. حتی کوهها و درههای حاشیه روستا نیز نام مشخص و ویژه خود را داشت. باغ چالک، کوه باغ میر، کوه آسیابک، کوچه اندرونی، تپه کوهک، باغ درویشک، کوه گرمدره، کوه پیر داوود، کوچه ظلمآباد، کوه هزار دره و کوه درهشور، ازجمله این نامهاست. علیرضا بزرگی از معتمدین محله کن درباره وجه تسمیه این نامگذاریها میگوید:«مثلا کوچه «باغ چالک» مسیری با باغهای بزرگ و سرسبز با پستی و بلندیهای زیاد بود به همین دلیل به «باغ چالک» معروف شد. کوچهای داشتیم به نام کوچه «ظلمآباد». موقعیت جغرافیایی کوچه بهگونهای بود که نور خورشید به آن نمیتابید. در نتیجه با غروب خورشید نسبت به کوچهها و معابر دیگر زودتر تاریک میشد. به این دلیل اهالی نام «ظلم آباد» را برای کوچه انتخاب کرده بودند. معروفترین کوچه کن کوچه «اندرونی» بود. این کوچه که در مرز محله سرآسیاب و میانده قرارداشت بهنوعی اندرونی ناصرالدینشاه محسوب میشد و این پادشاه قجری برای ییلاق گاهی به اینجا سر میزد. در اواسط کوچه حمام قدیمی بود. نقل کردهاند وقتی حمام این کوچه را برای ناصرالدینشاه گرم میکردند پس از رفتنش، مردم برای استفاده از آب گرم و زلالی که برای پادشاه آمادهشده بود، جلو حمام صف میکشیدند.»
قصه عینک آفتابی استاد بنان و خانه باغ امیرتیمور
نصیبه سجادی- روزنامهنگار
امیرتیمور کلالی، وزیر کار و کشور دولت مصدق، زمینداری بزرگ بود که تعداد آبادیهایش در خراسان به ٢٠٠پارچه میرسید. امیرتیمور بهعلت حضور مداوم در تهران، خانهباغی هم در خیابان فرشته خرید که سالهای زیادی در آن زندگی کرد. اطراف این خانهباغ ٦هزارمترمربعی با ۱۳۰اصله درخت چنار پوشیده شده بود. در دهه60، خانهباغ امیرتیمور کلالی (سردار نصرت) به سفارت بوسنی و هرزگوین تبدیل شد و بعد از آن، در اواخر دهه٨٠، در اختیار تیم سریال «پاورچین» قرار گرفت و تمامی لوکیشنهای این سریال، دفتر کار فرهاد بررهای، خانه پدر همسرش، روستای برره و...، در این خانه فیلمبرداری شد.
خانهباغ امیرتیمور کلالی که سالها محل زندگی این سیاستمدار بوده، محل رفتوآمد افراد و چهرههای مشهوری هم بوده است. دختر امیرتیمور، همسر نخستین رئیسجمهور پاکستان، اسکندرمیرزا، بوده و این سیاستمدار بارها به این خانه آمده و این حضور میتواند راویتگر دورهای از تاریخ سیاسی ایران باشد. استاد بنان، خواننده الهه ناز، هم به این خانه آمده است، گویا شبی که بنان تصادف کرده، مهمان منزل محمدابراهیم امیرتیمور کلالی بوده است. پس از پایان مهمانی و هنگام رفتن به خانه تصادف سختی میکند و چشم راست خود را از دست میدهد. همین تصادف باعث شد که او تا پایان عمر بهمدت ٢٧سال از عینک آفتابی دودی استفاده کند.
خانهباغ امیرتیمور، با تعداد فراوان درختان میتوانست ریه تنفسی خوبی برای خیابان فرشته باشد، اما متأسفانه اغلب درختان خشک شده است.
پرطرفدارترین دوغ تهران
حسن حسنزاده-روزنامهنگار
نام برخی آبادیها که امروز آنها را بهعنوان محلههای شمالشهر میشناسیم کمی غریب و متفاوت است. محله «اراج» یکی از همانهاست که روایتهای متفاوتی درباره وجه تسمیه آن شنیده میشود. اراج روزگاری آبادی کوچکی بود در مسیر دسترسی به لواسان و در دهه۲۰ شمسی حدود ۳۰۰نفر جمعیت داشت. تهرانیها آن روزها اراج را به واسطه استراحتگاهها، کافهها و رستورانهایش میشناختند و نیز با دوغ محلی معروف اراج. افرادی که قصد سفر به لواسان را داشتند، وقتی به اراج میرسیدند زیر سایه درختان قدبرافراشته اراج و روی تخت کافهها و رستورانهایش اندکی استراحت میکردند و پس از صرف غذا راهی لواسان میشدند. «داریوش شهبازی» تهرانشناس، از شهرت دوغ اراج میان تهرانیها میگوید:« دوغ اراج آنقدر میان تهرانیها و شمیرانیها طرفدار پیدا کرد که شمار زیادی از تهرانیها تنها به هوای صرف غذا و نوشیدن دوغ اراج گذرشان به این روستای کوچک میافتاد. قهوهخانههای قدیمی اراج با آب گوارای قنات و ماستی که از شیر محلی تهیه میشد دوغ درست میکردند. دوغ اراج خیلی زود جای خود را میان تهرانیها و شمیرانیها باز کرد و در دهه ۴۰ هم یک کارخانه تولید دوغ در اراج تأسیس شد. دوغ ۵ ریالی اراج، آخر هفتهها خانوادههای بسیاری را به اینآبادی میکشاند و اراج را بیشتر از گذشته به پاتوق تهرانیها و شمیرانیها تبدیل کرد.»
بهترین قصههای تاریخی تهران جایزه میگیرند
صفحه «روایت تهران» که پیش روی شماست، از این پس به انعکاس روایتهای خواندنی تاریخ تهران قدیم و سرگذشت شخصیتها و نامداران، خیابانها و گذرها، واقعههای تاثیرگذار و تاریخ شفاهی طهران تعلق خواهد داشت؛ با عکسهای بازمانده از خاطرات تهران دیروز و قصهها و ماجراهای پس پشت این عکسها.شما هم می توانید در انتشار این صفحه که متعلق به خود شما و شهرشماست ما را همراهی کنید. «همشهری» بهترین عکسها و قصههایی را که برای ما ارسال میکنید با نام خودتان منتشر و به شما «همشهریان همراه» هدیهای تقدیم میکند.
نشانی و شماره تماس ما: mahaleh@hamshahri.org و ۴۶۴- ۲۳۰۲۳۴۵۵