• پنج شنبه 20 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 1 ذی القعده 1445
  • 2024 May 09
دو شنبه 3 بهمن 1401
کد مطلب : 183625
+
-

حلاوت دوستی

قصه‌های کهن
حلاوت دوستی

1 دوستی داشت که «سلیمان دارایی» به وقت احتیاج هر چیزی از وی می‌خواست. یک‌بار چیزی خواست. آن دوست گفت: «چقدر خواهی؟»
حلاوت دوستی از دل سلیمان برفت.
2 سلیمان دارایی گفت: «بر خلیفه انکار کردم. می‌دانستم که سخن می‌شنود و از این باک نداشتم، لکن مردمان بسیار بودند. ترسیدم مرا ببینند و درشتی آن انکار به‌نظر خلق در دل من شیرین بیاید و اخلاص از من برود.»
تذکره‌الاولیاء - عطار نیشابوری

این خبر را به اشتراک بگذارید