ردپای انکارناپذیر تاریخ در یک رمان
گفتوگو با مرضیه نفری، نویسنده کتاب «جامانده از پسر» و برگزیده جشنواره داستان انقلاب اسلامی
علیالله سلیمی-روزنامهنگار
مرضیه نفری، از نسل جدید نویسندگان ایرانی، متولد و ساکن شهر قم است که نویسندگی را با نوشتن داستانهای کوتاه شروع کرده و مدتی هم نویسندگی برنامههای رادیویی را برعهده داشتهاست. تدریس داستاننویسی در دانشگاه، حوزه هنری، فرهنگسراها و کتابخانهها را هم در کارنامهاش دارد. آثار این نویسنده بیش از دهها رتبه ملی و استانی در حوزه ادبیات داستانی کسب کرده و نخستین کتاب وی با عنوان «شاید عشق باشد شاید عادت» که مجموعهای از داستانهای کوتاه وی را شامل میشود، سال۹۲ منتشر شده و کتاب «شبهای بیستاره» هم نخستین رمان او محسوب میشود که چندی پیش منتشر شد. بهتازگی هم رمان «جامانده از پسر» به قلم مرضیه نفری منتشر شده که حوادث داستانی آن با بخشی از رویدادهای تاریخی سال1342 که منجر به شکلگیری هستههای اولیه انقلاب اسلامی شده، ترکیب شده و بازتابی از شرایط اجتماعی و انقلابی مردم ورامین در واقعه پانزده خرداد42 را بازتاب میدهد. این رمان پیش از انتشار، برگزیده جشنواره داستان انقلاب اسلامی شده و اکنون از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
ایده اولیه کتاب «جامانده از پسر» چگونه در ذهن شما شکل گرفت و چه مراحلی طی شد تا نوشتن آن را شروع کردید؟
داشتم مجموعه خاطراتی از کتابهای مرکز اسناد انقلاب اسلامی را میخواندم که به موضوع پانزدهخرداد سال1342 و سلسله وقایع و خاطرات آن روز پرداخته شده بود. آن کتاب، یک اثر مستند و تاریخی بود که راویان از دیدهها و شنیدههای خود گفته بودند. تا رسیدم به واقعه کفنپوشان ورامین در روز پانزده خرداد و روی پل باقرآباد. اینجا بود که ایده اولیه در ذهنم جرقه زد. فکر کردم میشود اثری داستانی با همین موضوع کفنپوشان ورامین در روی پل باقرآباد نوشت؛ البته اثری داستانی در یک بستر تاریخی که بهرغم داشتن مؤلفههای تاریخی، ویژگیهای ادبی و داستانی هم در آن رعایت شده باشد. بنابراین شروع کردم به مطالعه و تحقیق درباره این موضوع و رسیدم به نقطهای که باید کار نوشتن را شروع میکردم.
با توجه به اینکه موضوع «تاریخ» در رمان شما تا حدود زیادی برجسته است، برای رسیدن به اطلاعات تاریخی دقیق و مستند چقدر زمان گذاشتید؟
کار پژوهش و تحقیق برای رسیدن به اطلاعات صحیح و قابل استناد، حدود 2سال زمان برد و من در این مدت تقریبا اکثر منابع مربوط به موضوع واقعه پانزده خرداد سال42 و بهویژه موضوع کفنپوشان ورامین و مواجهه آنها با نیروهای حکومتی و عوامل آنها در روی پل باقرآباد را مطالعه کردم. در کنار مطالعه منابع تاریخی و مستند درباره حادثه پانزدهخرداد سال42، برای رسیدن به نثر و لحن متناسب با شخصیتهای داستانی که برخی از آنها، تیپهای اجتماعی خاصی بودند که در دهه40 مرسوم بودند، مانند «لاتها»، «جاهلها» و «داشمشتیها»، بسیاری از کتابهای تاریخ شفاهی و آثار مرتبط با انواع گویش و لهجههای رایج در محدوده زمانی دهه40 را هم مطالعه کردم تا به یک فرم قابلقبول از نظر زبان، گویش و لهجه شخصیتهای داستانی برسم و خوشحالم کسانی که کار را خواندهاند، میگویند زبان شخصیتهای داستانی کتاب با زمان و مکان داستان هماهنگی لازم را دارد و این را یکی از ویژگیهای مثبت آن میدانند.
برای رسیدن به فضای داستانی تحقیقات میدانی هم لازم داشتید؟
بهطور اختصاصی برای این رمان، تحقیقات میدانی خاصی نداشتم اما شناخت کافی از آن منطقه داشتم که در نوشتن رمان «جامانده از پسر» به کارم آمد و کمک کرد بتوانم از نظر محیط اجتماعی و موقعیت جغرافیایی، تسلط کافی بر کار داشته باشم. بهخاطر شغل پدرم، حدود 2سال درحوالی منطقهای که حوادث داستان در آن اتفاق میافتد، زندگی کرده بودیم. البته از نظر زمانی، همزمان با حوادث داستان نبوده ولی شرایط زیستی در آن منطقه را تجربه کرده بودم و همین مسئله در نوشتن کتاب اخیر کمکم کرد تا بتوانم فضا و موقعیتهای مکانی داستان را بازسازی و روایت کنم.
همسانسازی و همپوشانی مفهومی و محتوایی هم در رمان شما اتفاق افتاده و تداعی اسطورهها در قالب شخصیتهای داستانی در برخی قسمتها دیده میشود. این مسئله تا چه اندازه تعمدی بوده است؟
بخش زیادی از این مسئله تعمدی بوده اما مواردی هم بوده که من در ابتدا قصدی در این زمینه نداشتم و موقعی که در حال نوشتن اثر بودم متوجه شدم که برخی از ویژگیهای شخصیتی کاراکترهای داستانی تشابهات تاریخی و اسطورهای هم دارند. در مورد شخصیتهای «سالار» و «سهراب» که روند ماجراهای مربوط به آنها یادآوری مسئله تقابل پدر و پسر و همچنین تراژدی «پسرکشی» در شاهنامه است، در ابتدا هم قصد و هدفی داشتم، چون مسئله اصلی داستان در این اثر، همین موضوع تقابل پدر و پسر است که در مقابل هم قرار میگیرند و هر کدام راه جداگانهای برای زندگی خود انتخاب کردهاند. یک جایی از زندگی باید این دو نفر در مقابل هم قرار میگرفتند که در رمان «جامانده از پسر»، این تقابل پدر و پسری که ظاهرا محدوده کوچک خانوادگی را شامل میشود، با یک رویداد بزرگ اجتماعی، یعنی تقابل مردم و حکومت در یک بزنگاه حساس تاریخی که همان واقعه پانزده خرداد42 است همزمان میشود. 2نیروی متضاد و مخالف هم در مقابل همدیگر قرار میگیرند و باید درباره ماهیت هر کدام از آنها بازاندیشی میشد، هم از جانب شخصیتهای داستانی و هم خوانندگان که بهنظرم زمینه برای این بازاندیشیها در اثر فراهم شده است.
از منظر اسطورهای، شخصیت «سیمرغ»، مادرسالار چه جایگاهی دارد و چگونه شکل گرفت؟
شخصیت سیمرغ در این داستان، اتفاقا از آن مواردی است که موقع طرحنویسی و زمان خلق رمان برای تداعی مفهوم اسطورهای آن فکر نکرده بودم. سالار بود و اتفاقات خودش، ولی وقتی که داشتم مینوشتم و به دنیای رمان نزدیک شدم، سیمرغ خودبهخود خلق شد. اسمش سیمرغ شد و بدون اینکه خیلی به او فکر کنم، نوشته شد. بعد دیدم سیمرغ من دقیقا سیمرغ عطار است و سیمرغی است که در شاهنامه هم به آن اشاره میشود. این ناخودآگاه اتفاق افتاد و من خودم در داستان وقتی دارم چیزی مینویسم کشفی اتفاق میافتد، شخصیتی خودش جایش را پیدا میکند. آن شخصیت معمولا هم جا میافتد و هم دوستداشتنی میشود، چون با فکر و بهدست ما نیست، حاصل نزدیکشدن به آن شخصیتهای خیالی است. سیمرغ اینطور شکل گرفت، بعد در مراحل دیگر، جایی یک دیالوگی دارد که به سالار میگوید هر وقت با من کار داشتی، بیا سراغم. این برمیگردد به سیمرغی که در شاهنامه به آن اشاره شدهاست. خودم دوستش داشتم و از فرد خاصی در اطراف خودم ایده نگرفتم. ایدهگرفتن برای وقتی است که تو هوشیار هستی و خودت طرح را مینویسی. سیمرغ من در ناخودآگاه و درست هنگام خلق این اثر بهوجود آمد.
نوشتن رمان تاریخی، نوعی علاقه به تاریخ را هم میطلبد. برای شما تاریخ چقدر مهم است و دغدغه تاریخ دارید؟
من هم معتقدم، تاریخ چراغ راه آینده است. البته من در نوشتن این رمان، به هیچوجه قصد تاریخنگاری نداشتم. میخواستم رمان خودم را در یک بستر تاریخی بنویسم، چون هر کدام از اینها اقتضائات خاص خود را دارند. من با نگاه داستانی پیش رفتم اما بعد دیدم بدون اینکه بخواهم دارم میافتم در دام تاریخ. خیلی سعی کردم عناصر داستانی در این اثر غلبه کند و فکر میکنم تا حدود زیادی هم موفق شدم، اما سایه تاریخ را در این اثر نمیشود انکار کرد؛ یعنی عناصر تاریخی با تاروپود این داستان در هم تنیده شده و فکر میکنم نتیجهاش هم رضایتبخش است.