• چهار شنبه 2 خرداد 1403
  • الأرْبِعَاء 14 ذی القعده 1445
  • 2024 May 22
شنبه 24 دی 1401
کد مطلب : 182753
+
-

روایتی از دیدار

علی ترابی-دبیر سرویس سیاسی

 «حاجی چقدر فرق کرده با قدیم!»؛ این جمله فردی است که 2ساعت پیش از آغاز دیدار، خودش را به حسینیه امام‌خمینی رسانده و موفق شده در نزدیک‌ترین جای ممکن نسبت به جایگاه جلوس حضرت آقا بنشیند. راستش را هم بخواهید چه برای او و چه من که 3‌سالی بود به خاطر کرونا نتوانستم در حسینیه امام خمینی(ره) حاضر باشم، مدل تزیینات کنار پنجره‌ها تازگی داشت. همینطور برچسب‌هایی که روی زیلوهای ساده و دوست‌داشتنی نصب شده بود و کسی مدام تذکر می‌داد لطفا هر نفر روی یک لیبل بنشیند.

کارت چهره مشهور!‌
اتفاقی که نه فقط برای من بلکه افراد کنار دست ما هم جالب بود، ماجرای جوانی بود که در کنار ورودی نخست، با ما مواجهه داشت. بنده‌خدا در سوز سرما معلوم نبود ساعت چند ایستاده بود، کارت هم داشت ولی نمی‌توانست وارد شود. چون کارت به نام خودش نبود. به همه می‌گفت: «ببخشید این کارت برای کسی است که نمی‌تواند بیاید و کارتش را به من داده، من چطور می‌توانم بیایم داخل؟». نمی‌دانم. با خودم فکر می‌کنم شاید برای بعضی‌ها ممکن باشد که بتوانند با کارتی به نام فردی دیگر از ورودی عبور کنند اما مشکل این بنده خدا این بود که کارتش به نام «یک چهره مشهور» است! نقل نخستین صحبت ما با افراد کناری هم همین بود که لااقل کارت کسی را می‌گرفتی که معروف نباشد!

در کنار مجری معروف‌
یکی از نخستین چهره‌های شاخصی که خودش را به حسینیه رساند، حامد سلطانی بود. مجری پیشین برنامه «میدون» شبکه3، احتمالا به‌خاطر اجرای ویژه‌برنامه «معلی» در جمع مداحان به دیدار رهبر معظم انقلاب دعوت شده بود. به محض اینکه سرجایش نشست، دیدم مادری از بخش بانوان خودش را به نرده میانی رساند و مشغول صحبت با او شد. صدایشان را نمی‌شنیدم اما برق چشمان دختربچه‌ای که کنار مادر ایستاده بود و چادر زیبایی هم به سر داشت، نشان می‌داد خانم‌کوچولو به خواسته‌اش رسیده است، شاید مثلا حضور در برنامه «اعجوبه‌ها». اما آنچه از این گفت‌وگو برایم جالب توجه بود اینکه حامد بدون ذره‌ای تکبر در انتهای گفت‌وگو با مادر، از دختربچه خواست این‌سو بیاید و کنار خودش بنشیند، نمی‌دانم چه قندی در دل آن کودک آب شد که کل دیدار را آنجا نشست، اما احتمال می‌دهم که در مدرسه حسابی برایش مایه پزدادن به بقیه باشد!

علی رضوانی، بیا اینجا
از حدود ساعت8 علی رضوانی، خبرنگار معروف صداوسیما همراه با یکی از عزیزان فیلمبردار مشغول مصاحبه و حاشیه‌نگاری تصویری از دیدار است و توجه حاج‌آقایی را که پشت ما نشسته، از همان لحظات اول به‌خودش جلب کرده. مرد مسن و البته مهربان و محترمی که خودش را از اصفهان رسانده، مدام صدا می‌زند که آقای رضوانی بیا اینجا و دست آخر هم به مراد دلش می‌رسد و با او صحبت می‌کند. البته او دوست دارد به خبرنگار صداوسیما برای مصاحبه‌های خوبی که می‌گیرد، خداقوت بگوید و نیت اصلی‌اش گفت‌وگو با دوربین او نیست، شاهد مثال هم بوسه جانانه‌ای است که نثار او می‌کند.

همه سرگرم مناسبات چهره‌های شاخص‌
مداح‌های معروف جلوی حسینیه نشسته‌اند و تا فاصله ورود حضرت آقا مناسبات آنها سرگرمی خوبی برای دیگران است. بعضی‌ها مدام چک می‌کنند حاضران را، «حاج‌محمود هنوز نیومده»، «این داداش حاج‌مهدی سماواتیه،می‌شناسیش؟»، «سجاد محمدی هم هست»، «بنی‌فاطمه اونجاست، رو صندلی‌های کنار حاج ولی‌الله زنجانی». ورود حاج‌محمدرضا طاهری همراه پسرش اما جلوی حسینیه را گرم‌تر می‌کند، علی پورکاوه، سیدرضا نریمانی، حاج‌صادق آهنگران و چند نفر دیگر به احترامشان برمی‌خیزند و همدیگر را در آغوش می‌گیرند. روز عیدی ، ما را یاد دید و بازدیدهای عید نوروز انداختند.

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد‌
 بالاخره انتظارها به سر آمد. حدود ساعت 9:30 و با کناررفتن پرده جلوی حسینیه، حضرت‌آقا وارد شدند. سخت است نوشتن از این لحظه و توصیف اشتیاق مردمی که تا می‌توانند جلو می‌آیند بلکه از چند متر جلوتر بتوانند ایشان را ببینند. شیرینی این لحظه هزاران بار تقدیم شما.

از نجف مولا آمده‌ام
پیش از شروع سخنرانی، قرار است 8مداح بخوانند. هرکدام با کلی ذوق و شوق از مدح‌خوانی در مقابل رهبر انقلاب. اشعار زیبا انتخاب شده و پرمعنا. نفر اول از قم می‌آید، بعدی اما تعزیه‌خوانی است از قمصر. نفر سوم هم عراقی است و اینطور که خودش می‌گوید از نجف مولا علی آمده و از کربلای حسین. نام‌آشناست؛ قحطان البدیری که پاسخ یکی از نوحه‌های معروف اربعینی حاج میثم مطیعی را داده بود.

غوغای حاج محمود‌
بعد از آقای یعقوبی‌آل از مشهد و پس از مداحی زیبای آقای شکاری از استان تهران، نوبت یک مداح آذری است به نام آقای داداشی. اما همه اینها یک طرف و حضور حاج‌محمود کریمی در پایان یک طرف. او که بدون تعارفات معمول پس از عرض سلامی به حضرت آقا می‌گوید خیلی نوکریم، 4شعر زیبا هم می‌خواند و حسابی غوغا می‌کند، به قول بچه‌ها همان همیشگی است، خوش‌ذوق، خوش‌قریحه و خوش‌صدا.

شروعش با خودمان، پایانش با خدا!‌
بالاخره ‌ساعت 11:05 حضرت آقا ماسک را از صورت برداشتند و آماده شدند برای سخنرانی؛ اما مداحان ول‌کن ماجرا نیستند. یکی از میانه حسینیه شروع کرد به شعر عربی خواندن، بعدی هم یک هموطن آذری بود که برای کتابش درباره حاج‌قاسم از آقا نام می‌خواست. همه آماده شنیدن سخنرانی هستند که ناگهان حاج‌حسین سازور هم از ردیف اول بلند شده و شروع به شعرخوانی و سخنرانی می‌کند. همه اینها باعث می‌شود سخنرانی با طنازی آقا شروع شود و این جمله که «اینجور جلسات شروعش با خودمان و ختمش با خداست...»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید