الیزابت برگ
بعد از اینکه خانه را با آسمان مسقف کردیم، پستچی اسپیریدون بازدیدکننده دائمی خانه شد. میآمد و بافت آبی آن را تحسین میکرد. عمه دسپینا هر موقع که اسپیریدون به خانه سر میزد، تصادفی سر و کلهاش در آینه شمالی پیدا میشد. البته اسپیریدون اغلب میآمد تا نامههای فراوانی را بیاورد که مردم برایمان مینوشتند و درخواست میکردند سقف قدیمی را دوباره سر جایش بگذاریم. اول لحنشان منطقی بود، بعد درخواست میکردند اما در آخر و بیشتر اوقات این نامههای بینام، تهدیدآمیز بودند.
خانه بیسقف
در همینه زمینه :